پیشگام

مهارت و کارآفرینی

پیشگام

مهارت و کارآفرینی

5 نکته در کسب و کار

5 نکته در کسب و کار 

1- کار جدیدی انجام دهید: اینترنت هنوز هم محیط جدیدی در تکنولوژی می باشد. وقت خود را با انجام دادن کاری که قبلا انجام شده است، تلف نکنید. بله، تعدادی از نام های مشهور امروز مانند Google، MySpace و Flikr در پیاده سازی ایده های از قبل مشخص شده، موفق شده اند. اما هنوز قدم های محکمی هست که باید برداشته شود. جیمی والس تکنولوژی ویکی را تبدیل به دائره المعارفی همگانی کرد. در کجا می توانید چیزی مانند Google Earth برای بدن انسان بیابید؟ به عنوان مثال، کپی های زیادی از Digg.com، MySpace و موارد دیگر وجود دارد اما هیچکدام موفق نخواهند شد. اگر می خواهید یک کپی از کاری که پیش از این انجام شده را پیاده سازی کنید، آن را فقط یک "تجربه" بنامید و از "شکست" آن "درس بگیرید".

2- وقت خود را با مطالعه وضعیت بازار تلف نکنید: اگر تنها بر صنایع، فروش، شرکت های رقیب و محصولات رقابتی تمرکز کنید، در خطر عدم توجه به مورد بالا قرار خواهید گرفت. مطالعه سنتی بازار شما را به سمت ایده ای انقلابی هدایت نخواهد کرد. من صراحتا نوع دیگری از تحقیق را پیشنهاد می کنم. به دنبال شرکت هایی بگردید که در حال پیاده سازی و اجرای ایده شما هستند. عموما، اولین ایده ها از کاری که فردی پیش از این انجام داده است به ذهن خطور می کنند. خیلی ایده آل نیست! در موردش بیشتر فکر کنید. الگویی طراحی نموده و ایده جدیدتری را مطرح کنید. تلاش بیشتری برای جلو افتادن از نوبت تان لازم است. وقتی ایده ای به ذهن من می رسد، ابتدا در گوگل یک بررسی می کنم. حدودا پانزده دقیقه در گوگل به جستجو در مورد ایده اصلی و درجه موفقیت آن می پردازم. اگر نتیجه ای کسب نکنم، فرض را بر این می گذارم که ده رقیب به صورت پنهان و مطرح نشده در این زمینه مشغول به کارند. در غیر اینصورت، فرض می کنم که ده برابر بیش از آنچه نتیجه جستجو به من نشان می دهد، رقیب وجود دارد. اگر بیش از یک یا دو مورد در نتیجه جستجو وجود داشته باشد، باید بیشتر در مورد ایده خود فکر کنید.

3- از همان ابتدا بدانید که چگونه قرار است پول دربیاورید: یا حداقل، از همان ابتدا بدانید که چگونه قرار است برای پول درآوردن تلاش کنید. شما می توانید طرز فکر خود را عوض کنید و حتی طرح خود را تصحیح نمایید، اما از اول بدانید که چگونه قرار است پول دربیاورید. به راه انداختن هر نوع کسب و کار نیاز به پول نقد دارد. درآمد صندوق شرکت را مجددا پر می کند. پولی که برای شما می ماند (درآمد منهای هزینه ها) درآمد خالص شماست. البته سود خالص می تواند منفی باشد. بسیار خوب، این خود شاخص خوبی است. این بدان معناست که ایده شما در واقعیت، کسب و کاری ماندنی نیست و شما باید درآمد بیشتری کسب کنید، هزینه ها را کاهش دهید، یا ایده خود را اصلاح نمایید. در مورد ارائه و فروش تبلیغات چه نظری دارید؟ آیا تنها می خواهید با امید داشتن پول دربیاورید ("من امیدوارم مردم برروی تبلیغات کلیک کنند.") یا می خواهید در نتیجه رسیدگی به محصول، سرویس و محتوای سایت خود، هدف سایت تان و یا توانایی گوگل در ارائه تبلیغاتی که کلیک خور هستند درآمد کسب کنید؟

4- از شکست نترسید: مورد ساده ای را در نظر بگیرید و سپس به طور مداوم توسعه اش دهید. از روش های تجربی بهره گیرید. آزمایشات کوچک و ارزانی را به کار برید زیرا روش "چرا که نه" به ایده اجازه زندگی می دهد. در ادامه چند داده مفید برای مطالعه آمده است.
ثبت دامنه - سالیانه 9 دلار
هزینه سرور - ماهانه 30 دلار
کدنویسی برنامه ها - مجانی! (اگر شبها و در ایام تعطیل نوشته شود)
این داده ها برای هر کسب و کاری مفید نمی باشند، تنها به شما یادآوری می کنند که امروزه انجام کار جدیدی در اینترنت هزینه های کمی دارد.

5- به کاربران خود اجازه دهید جزئی از تاریخ شوند: اگر تبلیغات ارائه می دهید بگذارید تا نام تبلیغ دهندگان همیشه در اینترنت بماند. مردم از شناخته شدن لذت می برند حتی اگر جزئی از یک کار بزرگتر از خود باشند. مرجع: تجارت اینترنتی در ایران

 

به نقل از سایت خانه‌ی کارآفرینان

چرا باید وب سایت داشته باشیم؟

 چرا باید وب سایت داشته باشیم؟

سوال: بیزینس من کوچک است، فقط خودم و دو نفر کارمند هستیم. درواقع محصولاتمان را به صورت آنلاین نمی توانیم بفروشیم. آیا به وب سایت نیاز داریم؟

جواب: سوال خوبی است. درحقیقت، یکی از رایج ترین سوالات عصر بیزینس دیجیتالی است. قبل از اینکه جواب بدهم، بگذاربد به عقب برگردیم، تقریبا سال 1998 و سالهای آغازین اینترنت بود.
من یک سخنرانی در مورد اثر اینترنت بر بیزینس های کوچک در مونتگمری، آلاباما و در یک گردهمایی ناهار داشتم. این مساله به سال 1998 که تقریبا به دو دهه قبل بر می گردد، آینده تجارت اینترنتی حدس و گمان هرکسی بود، اما بدبین ترین آنان هم موافق بودند که تمام نشانه ها دال بر اینست که بخش اعظم درآمدهای بیزینس از تراکنش های آنلاین یا آفلاینی می باشد که نتیجه بازاریابی های آنلاین است.
بنابراین آیا بیزینس شما باید وب سایت داشته باشد حتی اگر بیزینس شما کوچک بوده یا محصولات و سرویس هایی را می فروشید که فکر نمی کنید بشود به صورت آنلاین فروخت؟ پاسخ من همان است که در سال 1998 بود. بله! شما اگر صاحب بیزینس هستید، باید بدون شک و حتما وب سایت داشته باشید.
و محصولات خود را حتی اگر آنلاین به فروش نمی رسند، نادیده نگیرید. امروزه چیزهای کمی هستند که نمی توانید در اینترنت بفروشید. بیش از 20 میلیون خریدار امروزه به صورت آنلاین همه چیز از قبیل کتاب، کامپیوتر، اتومبیل، املاک، هواپیما، گاز طبیعی و... را خریداری می کنند. اگر می توانید تصور کنید، می فهمید که چگونه می شود در اینترنت همه چیز فروخت!
تحقیقات بازاریابی اینترنتی پیش بینی می کنند که تعداد مصرف کنندگان آنلاین در چند سال آینده 30-50 درصد افزایش خواهد یافت. همین تعداد کافی است تا شما را قانع سازد که باید برای بیزینس خود وب سایت داشته باشید.
بگذارید نکته ای را توضیح دهم: شما باید تمام تلاش خود را به کار برید تا اجناس خود را آنلاین بفروشید حتی اگر محصولات خود بالقوه قابل فروش در اینترنت باشند. نکته اینجاست که شما باید حضور دائمی در وب داشته باشید تا مشتریان، کارمندان، همکاران و حتی سرمایه گذاران به راحتی بتوانند شما را یافته و اطلاعات بیشتری در مورد بیزینس، محصولات و سرویس هایی که ارائه می دهید کسب کنند.
در اینجا باید بگویم که تنها داشتن وب سایت کافی نیست. سایت شما باید یک دیزاین حرفه ای داشته باشد. از آنجایی که بسیاری از خریداران قبل از خرید از یک فروشگاه خرده فروشی مایل به کسب اطلاعات آنلاین می باشند، بنابراین سعی کنید اولین شانس را برای تاثیر گذاری بر روی یک خریدار داشته باشید. به عنوان مثال اگر در طرح سایت تان از میمون های رنگی استفاده کنید شانس شما برای اولین تاثیر گذاری موثر به صفر می رسد.
همانطور که گفته شد، شما اولین تاثیر خوب را بر مشتری می گذارید. با یک سایت خوب طراحی شده، بیزینس کوچک شما بیش از یک شرکت بزرگ موفق خواهد بود. حالت معکوس هم صادق است. وب سایت های زیادی حتی از شرکت های بزرگ دیدم که بسیار بد طراحی شده و حرفه ای نبودند. خوش به حال شما و بد به حال آنان!
در ابتدا گفتید که یک بیزینس کوچک دارید، اما هنگامی که از وب سایت سود کسب کردید، حجم بیزینس دیگر مهم نیست. اهمیتی ندارد که یک نفر هستید یا هزاران کارمند دارید، اگر سایت نداشته باشید، بیزینس را به دیگر شرکت هایی که آن را دارند، باخته اید!
یک مورد استثنا: بهتر است اگر دیدید سایت بیزینس شما را ناجور جلوه می دهد، از داشتن وب سایت صرفنظر کنید. سایت شما در مورد بیزینس تان حرف های زیادی برای گفتن دارد. "نگاه کنید! بیزینس ما آنقدر جدی است که ما این سایت زیبا را برای مشتریانمان طراحی کرده ایم."
وب سایت شما مهم ترین بخش بیزینس تان می باشد. بنابراین آنطور که لایق بیزینس خود می دانید، آن را پیاده سازی کنید.

به نقل از سایت تجارت اینترنتی

 

پارک علم و فناوری چیست؟

پارک علم و فناوری چیست؟

پارک علم و فناوری سازمانی است که با هدف افزایش ثروت در جامعه توسط متخصصان حرفه‌ای مدیریت می‌شود و جریان دانش و فناوری را میان دانشگاهها، موسسات تحقیق و توسعه، شرکت‌های خصوصی و بازار به حرکت می‌اندازد.

پارکهای علم و فناوری از طریق مراکز رشد، سازمانهای نوآور را تقویت کرده و فرایندهای زایشی را تسهیل می‌کند.

به عبارت دیگر، پارک علم و فناوری محیطی است که در آن واحدهای تحقیقاتی مستقل و یا وابسته به سازمانها و صنایع، مجتمع شده و زیر پوشش و حمایت قرار می‌گیرند تا به خلاقیت و نوآوری بپردازند.

تعمیق ارتباط بین دانشگاهها، سازمانهای تحقیقاتی، واحدهای تولیدی و مراکز تصمیم‌گیری دولتی در جهت توسعه فناوری و علوم کاربردی ازدیگر اهداف ایجاد و توسعه پارکهای علم و فناوری است.

هم اینک حدود هزار پارک علم و فناوری در بیش از ‪ ۵۵‬کشور جهان فعالیت دارند و سهم ایران ‪ ۱۵‬پارک علم و فناوری است

ده اشتباه آزار دهنده در بین وبلاگهای فارسی

ده اشتباه آزار دهنده در بین وبلاگهای فارسی  

وبلاگ علیرضا شیرازی - وبلاگ نویسی مانند هزاران پدیده وارداتی دیگر تحت تاثیر سلیقه ایرانی قرار گرفته است. با مروری به وبلاگهای آن سوی آبها و وبلاگهای فارسی میتوانید تفاوتها و تاثیر سلیقه ایرانی را بر وبلاگها مشاهده کنید. به طور مثال ایرانیها توجه ویژه ای به قالب وبلاگ دارند و علاقمند به استفاده از قالبهایی با گرافیک پیچیده تر هستند در حالیکه در وبلاگ های غربی عموما از قالبها و شمایل ساده تر برای وبلاگ خود استفاده میکنند. حال با نگاهی به وبلاگهای فارسی به چند نکته آزار دهنده ( از نظر خودم ) که در بین آنها رایج است اشاره خواهم کرد.

1.فونت درشت!
برخی فکر میکنند که استفاده از فونت با اندازه درشت برای نوشتن مطالب توجه خواننده را بیشتر جلب میکند. البته این تفکر درستی است اما نه وقتی که همه مطالب وبلاگ با فونتهایی با سایز درشت نوشته شده باشد. خواندن مطالب وبلاگ با فونت درشت مثل خواندن روزنامه ای است که همه مطالب آنها با فونتی هم اندازه تیتر صفحه نخست نوشته شده باشد. استفاده از فونتهای با اندازه درشت معمولا نشان از تازه کار بودن نویسنده وبلاگ در دنیای وب و اینترنت است.

2.موزیک در وبلاگ
این دیگر تازه کار و حرفه ای ندارد و به هرحال برخی از وبلاگ نویسان بر این اعتقاد هستند که خوانندگان وبلاگ ایشان در هنگام خواندن مطالب برای حفظ سلامتی هم که شده بایستی کمی برقصند! بنابراین یک آهنگ شش و هشت را انتخاب میکنند و با کمک دوستان حرفه ای تر کاری میکنند که خواننده وبلاگ به محض باز کردن وبلاگ ایشان محکوم به شنیدن موسیقی مورد علاقه نویسنده شوند. گاهی هم موسیقی وبلاگ از نوع سنتی یا حماسی ، بنیامینی و ... انتخاب می شود. اما باور کنید شنیدن ناخواسته موسیقی از هر نوعش همیشه هم جالب نیست ، بخصوص وقتی خواننده در ساعت دو بامداد و وقتی همه خوابند در اتاق تاریک نشسته و ناگهان اسپیکر کامپیوتر همه خانواده را به رقص می آورد! یا اینکه چند وبلاگ با هم باز شده و هر کدام ساز خود را می زنند یا اینکه خواننده وبلاگ در حال گوش دادن به موسیقی یا رادیوی مورد علاقه خود است ، در این حالات موسیقی وبلاگ تنها یک مزاحم آزار دهنده خواهد بود. به خاطر داشته باشید خوانندگان وبلاگ برای خواندن مطالب شما به وبلاگتان می آیند نه شنیدن موسیقی! اگر مایل به نمایش سلیقه خود را در انتخاب موسیقی برای خوانندگان وبلاگتان هستید می توانید کنترل مدیا پلیر یا لینک مستقیم فایل موسیقی را در وبلاگ قرار دهید تا کاربر به انتخاب خودش به موسیقی گوش فرا دهد!


3.جاوا اسکریپت
شما شاهکارید! جدی میگویم! وقتی وارد وبلاگتان می شوم پنجره ای باز شده با نمایش پیامی به من خوش آمد می گوید و بعد پنجره وقت بخیر باز میشوند گاهی هم اسم پرسیده می شود تازه وقتی هم میخواهم پنجره مرورگر اینترنت را ببندم پنجره ای باز میشود و پیغام میدهد که "کجا ؟ بودی حالا!"، "خداحافظ عزیز" یا "زود رفتی رفیق وای میستادی چایی دوم" ! تازه وقتی وارد وبلاگتان میشوم از زمین و زمان گل می ریزد و کلی ستاره هم در مرورگر اینترنت به دنبال نشانگر ماوس هستند در ضمن هزار تا نوشته متحرک هم در بالا و پایین و چپ و راست در حال موج زدن هستند! نگفتم شما شاهکارید! معلومه کارتان خیلی درسته و کلی کامپیوتر بلد هستید! اما راستش من فقط!... فقط آمده بودم آخرین مطالب وبلاگت را بخوانم که آنهم با این همه گلریزان در وبلاگت نشد.

4.نظر دهی بی معنا
من عاشق اینکار هستم! اینقدر که به خاطر همین کار مدتی در آسایشگاه به سر بردم! فقط کافیست یک پست در وبلاگم ثبت کنم آنوقت در بخش نظرات هزار تا وبلاگ که حتی مطالب آنها را دنبال نمیکنم یک نظر می گذارم که "وبلاگ خوبی داری به ما هم سر بزن!" البته چون جدیداً این متن خیلی ضایع شده است با کمی تغییر از عباراتی مثل "با نظرت موافقم به من هم سر بزن" یا "وای! چه مطالب جالبی نوشتی، منم به روز کردم به وبلاگم بیا!" استفاده میکنم. اصولا به قول ماکیاولی هدف هر گونه ضایع بازی را توجیه میکند. از قرار صدها نفر مانند آنچه که اشاره شد معتقدند با درج نظرات بی تاثیر و تبلیغاتی و آزار نویسندگان یا خوانندگان دیگر وبلاگها می توانند برای خود بازدید کننده کسب کنند.

5.توجه بیش از حد به جنس مخالف!
بایستی اعتراف کنم که با خواندن بسیاری از وبلاگها به نظر می رسد که هدف و انگیزه نوشتن وبلاگ توسط نویسنده و مخاطب اصلی آنها تنها یک نفر از جنس مخالف هست (نه اینکه ما از این کارها نکردیم!) یا برخی هم کمی وسعت نظر دارند و دنیا را بزرگتر می بینند و کلاً جنس مخالف را هدف قرار می دهند و حالا با توجه به جنسیت نویسنده در حال نمایش روشنفکر بودن، با سواد بودن، دلربا بودن یا متفاوت بودن خود هستند. دوست نازنین! اگر دنبال دوست یا همسر از این طریق هستی از نظر من هیچ مشکلی ندارد ولی خواهشا آدرس چنین وبلاگی را هر هفته برای همه دوستانت نفرست و آنرا به عنوان وبلاگ اصلی خودت معرفی نکن!

6.فحاشی
بعضی ها فکر میکنن قرار است علیه هنجارهای جامعه شورش کرده و آنرا تغییر دهند و برای شروع هم از ادب و عفت کلام شروع کرده اند و هر چی فحش خواهر و مادر دار را در مطالب وبلاگ خود جای میدهند. اگر میخواهید بگویید با چیزی مخالف هستند یا از آن متنفر هستند و آنرا به خواننده هم تفهیم کنید لازم نیست از فحشهای رکیک آنهم از آن نوعش استفاده کنید در صورت استفاده از کلمات مناسب تر نیز خوانندگان مخالفت یا تنفر شما را درک خواهند کرد. به خاطر داشته باشید که وبلاگ شما تنها توسط دوستانتان خوانده نمی شود و ممکن است یک نوجوان یا حتی فردی از سر کنجکاوی و در گردش در لینک دیگر وبلاگها یا تصادفی به وبلاگ شما سر بزند و باور کنید در این شرایط مطالب وبلاگ شما میتواند آزار دهنده باشد و حتی ارزش نظرات شما را نیز کم رنگ کند.وبلاگ یک گفتگوی خیابانی با چند دوست نزدیک نیست و استفاده از فحشهای رکیک نه تنها هنجاری را تغییر نمی دهند بلکه تنها چیزی را که عوض میکند نوع برداشت خوانندگان وبلاگ از شخصیت شما خواهد بود.!

7.استفاده از تصاویر حجیم
معتقد هستند که هر ایرانی از یک خط اینترنت ADSL با 256 KB پهنای باند برخوردارند. مسلم است که این واقعیت ندارد اما برخی آنقدر از تصاویر با حجمهای بالا در وبلاگ خود استفاده میکنند که تنها میتوان نتیجه گرفت که آنها فکر میکنند خوانندگان آنها به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند. استفاده از تصاویر در مطالب وبلاگ به جذابیت آنها کمک میکند اما لازم است در انتخاب تصاویر (سایز و حجم فایل) دقت کنید. تصاویر زیاد و سنگین باز شدن کامل وبلاگ را به شدت کند میکند در ضمن گاهی هم صفحه کامل نمایش داده نمی شود. استفاده از تصاویر کوچک و کم حجم آنهم در مطالبی که واقعا استفاده از تصاویر آنها را گویا تر میکند نشانی از حرفه ای بودن شماست.

8.کپی از نرم افزار ورد مایکروسافت
شاید دیده باشید که وبلاگهایی هستند که فقط شامل متن هستند اما با اینحال بارگذاری و نمایش صفحات آنها کند است. یکی از دلایل اینکار که البته در بین وبلاگ نویسان ایرانی نیز رایج است استفاده از نرم افزار Word شرکت مایکروسافت برای نوشتن مطالب و سپس کپی آنها در فرم ورود اطلاعات پنل مدیریت وبلاگ است. مزیت استفاده از این روش حفظ متن نوشته شده در کامپیوتر شخصی،عدم نیاز به آنلاین بودن هنگام تایپ مطالب و دقت بیشتر در ویرایش مطلب است . اما وقتی مطلبی مستقیم از نرم افزار ورد به فرمهای پنل مدیریت وبلاگ وارد می شود کدهای HTML زیادی همراه مطلب منتقل می شوند که بدلیل تبدیل فرمت Word به HTML است. گاهی حجم این کدها از خود مطلب هم بیشتر است. یک روش برای حل مشکل این است که مطالب خود را قبل از انتقال به وبلاگ به نرم افزار notepad ببرید و سپس مجدد از آنجا کپی و به پنل وبلاگ منتقل کنید در پنل برخی سرویسهای وبلاگ مانند بلاگفا دکمه (ایکون) خاصی هم در نوار ابزار برای حل این مشکل قرار دارد و کافیست پس از انتقال از ورد به پنل ،مطالب را انتخاب (select) کرده و یکبار این دکمه را بزنید تا محتوای منتقل شده از کدهای بی مورد و زیادی پاکسازی شود.


9.کپی برداری بیش از حد از وبلاگ دیگران
اگر وبلاگ شما قرار است به عنوان معرف مطالب دیگر وبلاگها باشد مشکلی نیست اما اگر واقعا مایل هستید به عنوان یک وبلاگ نویس و نویسنده به وبلاگ نویسی بپردازید خوب خواهد بود که در استفاده از مطالب دیگر وبلاگها زیاده روی نکنید . خوانندگان واقعی وبلاگ شما به دنبال نظرات و مطالب شما هستند و نه مطالب وبلاگهایی که شما میخوانید. اگر از مطالب دیگر وبلاگها را مناسب برای خوانندگان وبلاگ خود میدانید میتوانید به مطالب آنها لینک دهید.

10.بزرگترین اشتباه ، ندید گرفتن پند دیگران
باور کنید این اشتباه خیلی خیلی رایج است. هر چه بگوییم خوب نیست از فونت درشت استفاده کنید، از موسیقی کمتر استفاده کنید ، بی خیال افکتهای جاوا اسکریپت در وبلاگتان شوید و یا از نظرات بی معنی و تبلیغاتی بپرهیزید ولی برخی گویی گوششان بدهکار نیست هر چه بگوییم آنها کار خودشان را میکنند و جالب آنکه با داشتن یک قالب سنگین صد کیلو بایتی و هزار جور افکت جاوا اسکریپتی و موسیقی آنچنانی در وبلاگ احساس حرفه ای بودن هم میکنند!
به نقل از آی‌تی ایران

رتبه سایت خود را ارتقا دهید

رتبه سایت خود را ارتقا دهید 

بهینه سازی سایت برای موتورهای جست وجو تلا ش زیادی را می طلبد. اولین مسئله مهم، ساختار صحیح صفحات است. اگر صفحات شما به خوبی با صفحات دیگر ارتباط نداشته باشند یا لینک های درون آن ها شکسته باشند، اسپایدرها نمی توانند آن ها را بخوانند و در نتیجه از دید موتورهای جست وجو دور می مانید.اسپایدرهای موتورهای جست وجو به کمک کلمات کلیدی متوجه می شوند که محتوای سایت شما چه موضوعاتی را دربرمی گیرد. اما تنها وجود آن ها در میان تگ های HTML افی نیست. اسپایدرها سایت ها را از طریق مقایسه کلمات کلیدی با محتوای آن ها ارزیابی می کنند و سپس اطلا عات را برای گوگل ارسال می کنند. البته باید در نظر داشت که استفاده بیش از حد از یک کلمه کلیدی در متن سایت نیز سبب به اصطلا ح تنبیه سایت شما از سوی گوگل می شود.
● محتوای سایت
این که محتوای یک سایت منحصربه فرد باشد و مرتبا بروز شود، تأثیر بسزایی در بالا بردن رتبه سایت شما در نتایج نمایش داده شده از سوی موتورهای جست وجو دارد. در این میانURL های مطالب نیز می توانند در فهرست کردن یک سایت بسیار کمک کنند. به عنوان مثال، گوگل لینکی مانند. را به لینک دیگری مانند بیشتر ترجیح می دهد. بنابراین، اگر تمام URLهای مطالب به زبان انگلیسی ساده باشد، کار را برای موتورهای جست وجو و کاربران سایت شما ساده تر می کند. به این لینک ها اصطلاحا Search Engine-Friendly گفته می شود.
● ارتباط با دیگر سایت ها
مطلب مهم دیگر، لینک هایی است که از سوی سایت های معتبر و مشهور به سایت شما داده شده است. گوگل تمایل دارد وب سایت ها را نسبت به سایت های مجاورشان رده بندی کند. اگر شما با سایت بزرگی که از نظر محتوا با سایت شما مشابه است، ارتباط دارید، امتیاز بزرگی را به دست آورده اید. چگونگی ارتباط با دیگر سایت ها هنوز برای گوگل اهمیت فراوانی دارد. در حالی که برای MSN و یاهو، محتوای صفحات و تراکم بالا کلمات کلیدی مهم تر است. منبع ابرار اقتصادی

به نقل از سایت آفتاب

 

آشنایی با بیل گیتس

آشنایی با بیل گیتس

پدیده گیتس
بیل گیتس در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن 20 سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است که ارزش آن چیزی در حدود 50 بیلیون دلار است (گرچه خود گیتس تاکید دارد که بیشتر پول وی در سهام مایکروسافت صرف شده) و ثروت او به اندازه‌ای است که خارج از درک مردم است. به این دلیل ثروت وی هم مایه رشک ما است و هم کنجکاوی ما را برمی‌انگیزاند.
گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگترین غول کامپیوتری می‌باشد. دوستان و آشنایان از قدرت پول وی شگفت‌زده شده‌اند و این شگفت‌زدگی موجب سرگرمی متداول دربارها و رستوران‌ها گردیده است. این باور که هرگز رهبر تجاری دیگری آنقدر پول نداشته جالب و وسوسه‌انگیز است. درواقع، افراد بازرگان خیلی ثروتمندی از قبیل هنری فورد و جان دی راکفلر وجود دارند ولی ثروت گیتس فقط بخشی از جذابیت اوست. طلوع برق‌آسای گیتس همراه با شهرت و اقبال وی موید ظهور یک نظم تجاری جهانی جدید است نظمی که تحت تسلط رده دیگری از رهبران تجاری قرار دارد. می‌توان آنها را آدم‌های غیرحرفه‌ای در امور کامپیوتر یا Nerds نامید ولی آنها چیزهایی را می‌دانند که بیشتر ما از آنها آگاهی نداریم. آنها نیروی بالقوه فن‌آوری جدید را به گونه‌ای درک می‌کنند که مدیران همه فن حریف سنتی فکرش را هم نمی‌توانند بکنند. آنها در مورد چیزهایی که ما واقعا درک نمی‌کنیم خیلی خیلی زیرک‌اند و این زیرکی همه ما را ناراحت می‌کند.
وقتی که نوبت به آینده می‌رسد آنها آن را به دست می‌آورند ولی ما به دست نمی‌آوریم. گیتس که از نظر فنی باسواد و از لحاظ روشنفکری نخبه‌گراست نشانه‌ای از رهبران آتی می‌باشد. گرچه او در رد موند واشنگتن مستقر است احتمالا می‌توان وی را از بزرگترین بازرگانان ناحیه سلیکون ولی (Silicon Valley) نامید. از نظر برخی‌ها در شرکت مایکروسافت او یک چهره صوفیانه و تقریبا مذهبی است در حالی که از نظر دیگران در صنعت او ضدمسیح است. هر دو نظر غیرمتعارف به نظر می‌رسد ولی جای تردید نیست که نفوذ او تا چه اندازه قدرتمند می‌باشد. (با این همه سروصدا که درباره سوءاستفاده ادعایی از قدرت انحصار شده فراموش کردن آنچه در گذشته در دهه 1970 بر سر شرکت آی‌بی‌ام آمد و هدف تحقیقات ضد تراست بود، آسان می‌باشد). با همه این احوال، حافظه ضعیف می‌شود. امروزه ما شرکت آی- بی- ام را در مقایسه با شرکت مایکروسافت مقدس‌تر تلقی می‌کنیم. ماهیت قدرت چنین است. یعنی ما از آنچه کمتر درک می‌کنیم ترس بیشتری داریم.
شما در شیوه مدیریت گیتس سرنخی از سبک رهبری در دانشکده‌های بازرگانی نخواهید یافت. درواقع، استادان و کارشناسان مدیریت در مورد آنچه رئیس هیئت مدیره مایکروسافت و مدیر اجرایی آن را اینقدر موفق ساخته به طور عجیبی ساکت هستند. شاید هم احساس حقارت و بی‌اعتنایی می‌کنند. گیتس سرانجام هاروارد را که در آن تحصیل حقوق می‌کرد رها نمود. دانشگاهیان بیشتر رهبران تجاری سنتی یعنی مدیران اجرایی سنتی را ترجیح می‌دهند.
پس ما برای شناخت آنچه این امر را قابل توجه و مهم می‌سازد به کجا باید مراجعه کنیم؟ کجا بهتر از خود دانشنامه مایکروسافت یعنی Encarta است؟ در این دانشنامه تحت مدخل گیتس، ویلیام، هنری سوم آمده که «بیشتر موفقیت گیتس در توانایی وی نسبت به برگردان دیدهای فنی به استراتژی بازار و آمیختن خلاقیت با بینش فنی بستگی دارد.» سرانجام آنچه بیل گیتس را متمایز از هر رهبر تجاری دیگر در تاریخ می‌کند احتمالا نفوذی است که او بر زندگی‌های ما دارد. در حالی که قدرت غول‌های پیشین معمولا در یک بخش یا صنعت متمرکز بود، قدرت نرم‌افزاری مایکروسافت چنگ‌های خود را در هر حوزه‌ای از زندگی ما گسترانده است.
سلطان‌های رسانه‌ای مانند روبرت مرداک ما را ناراحت می‌کنند زیرا آنها قدرتی دارند که آنچه را که در روزنامه‌ها و تلویزیون‌هایمان ظاهر می‌شود کنترل می‌کنند. ولی نفوذ افرادی که نرم‌افزار را می‌نویسند غیرقابل پیش‌بینی است. دانشنامه Encarta که مایکروسافت تولید نموده فقط نمونه‌ای است از چند مورد که چگونه بیل گیتس و شرکتش در هر جنبه از زندگی ما نفوذ می‌کند. از این‌که ما از تسلط بازار نرم‌افزاری‌اش احساس ناراحتی کنیم تعجبی ندارد. این‌که از او بدگویی شود و مورد حمله قرار گیرد شگفت‌آور نیست. روی هم رفته، چندتا از رهبران تجاری فرصت بازنویسی تاریخ را پیدا می‌کنند؟
ولی در شرایط هوچی‌گری و ضدهوچی‌گری، بیل گیتس چه نوع فردی است؟ آیا او فردی تیزهوش است که اصولا فقط در کامپیوتر تیز و باهوش بوده و در زمان و مکان مناسب قرار گرفته، یا اینکه چیزی بدیمن‌تردرباره مردی وجود دارد که می‌توانست به راحتی در دهه بیست زندگی خود کناره‌گیری نماید یا بازنشسته شود ولی ترجیح می‌دهد که بیشتر روزها 16 ساعت در روز کار کند.
داستان‌ها در مورد گیتس ریاضی‌دان نابغه و برنامه‌نویس کامپیوتر و درباره سایر گیتسها، بازرگان بی‌رحمی که برای شکست یا سرکوب رقابت با تمام توان بیرون می‌رود، به طور فراوان وجود دارد. تنها با جدا کردن واقعیت از خیال می‌توان شروع به کشف گیتس واقعی نمود. آنچه از این تحلیل به جا می‌ماند یک تصویر به مراتب پیچیده‌تر است.
این تنها یک داستان استعداد فنی و ثروت زیاد نیست، بلکه یک بینش قابل توجه تجاری و شور و شوق وسوسه‌انگیز برای بردن و پیروز شدن است. همچنین سرگذشتی است پیرامون یک سبک رهبری کاملا متفاوت از آنچه دنیای تجاری و کسب و کار قبلا به خود دیده است.
آنچه که بیل گیتس به رهبران تجاری آینده پیشنهاد می‌کند الگوی جدید است الگویی که ویژگی‌ها و مهارت‌هایی را که خیلی مناسب برای چالش‌های قرن بیست و یکم است گردهم می‌آورد. بیل گیتس با وجود همه خطاهایش مطالب زیادی برای یاد دادن نسل بعدی بازرگانان و مدیران دارد.
از زمان تشکیل مایکروسافت، گیتس این تصور خود را که روزی که روی هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد دنبال نموده است. (جالب اینکه شعار اصلی او عبارت بود از «روزی روی هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد که از نرم‌افزار مایکروسافت استفاده کند» ولی بخش آخر شعار این روزها از قلم افتاده چون که برخی افراد را ناراحت می‌کند)
اکنون با نگاهی به گذشته پی می‌بریم که گسترش کامپیوترهای شخصی از اداره به خانه تقریبا اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد.
بازاندیشی و بازنگری موضوع خیلی خوبی است ولی همانطور که گیتس نشان داده آینده‌نگری و دوراندیشی خیلی سودآورتر می‌باشد.
همچنین مهم است یادآور شویم که صفحات نمایش و صفحات کلید همه جا حاضر و فراگیرند که همه ما امروزه وجود آنها را بدیهی می‌پنداریم چند دهه قبل جزء داستان‌های علمی تخیلی بود. در دهه 1960 هنگامی که آینده‌گراها در آمریکا سعی کردند که روند شکل‌گیری اجتماع را در باقیمانده قرن پیش‌بینی کنند آنها طلوع و ظهور کامپیوتر شخصی (PC) را کاملا نادیده گرفتند. بنابراین این امر تصادفی نیست که گیتس جوان کتاب‌های علمی و تخیلی را به خود اختصاص دهد.
این‌که بیل گیتس به تنهایی مسبب بردن کامپیوتر شخصی به خانه‌ها و ادارات در سراسر دنیا باشد و یا اینکه هنری فورد بانی ظهور و پیدایش اتومبیل بوده، نادرست است. ولی وجه اشتراک آنها در این است که آنها نقش اصلی و محوری در تبدیل تصورات به واقعیت بازی کرده‌اند.
گیتس با دگرگونی مایکروسافت و تبدیل آن به یک بازیگر مهم در صنعت کامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید برای ایجاد بستری جهت رشد خیلی زیاد در برنامه‌های کاربردی فکر خود را به منصه ظهور گذاشت. گیتس از همان ابتدا و خیلی زود دریافت که اگر بخواهد فکرش را به نتیجه برساند، لازم و ضروری است که یک استاندارد صنعتی ایجاد شود. او همچنین می‌دانست که اگر هرکسی زودتر و قبل از همه‌ به آنجا برسد فرصت و شانس مهم‌تری برای داشتن قدرت در صنعت کامپیوتر خواهد داشت.
چند سال قبل از این که شرکت آی- بی- ام برای یافتن یک سیستم عامل در کامپیوتر شخصی جدیدش به گیتس نزدیک شود گیتس تاسف عدم وجود یک سیستم عامل مشترک را می‌خورد و پیش‌بینی می‌کرد که بدون یک سیستم عامل نیروی بالقوه کامپیوترهای شخصی شناخته نخواهد شد. مقاله‌هایی که در آن زمان نوشت خبر از آن می‌داد که این فکر را بیش از هرکس دیگری در ذهن داشته است. با وجود آن، حقیقت این است که هنگامی که این فرصت دست داد گیتس آنچه را که می‌خواست به خوبی دید و آن را با هر دو دست گرفت. از آن موقع تاکنون او به همین نحو عمل کرده است.
در اوایل دهه 1980، گیتس طراح اصلی حرکت مایکروسافت از تولیدکننده زبان‌های برنامه‌نویسی به یک شرکت نرم‌افزاری متنوع تبدیل گردید که همه‌چیز از سیستم عامل نظیر ویندوز گرفته تا کاربردهایی مانند Excel, Word همچنین ابزارهای برنامه‌نویسی را تولید می‌کرد. در این فرآیند او صنعت کامپیوتر را دگرگون کرد.
آنهایی که از او انتقاد می‌کنند و او را متهم به گرایش‌های انحصارطلبانه می‌کنند ممکن است هر از چند گاهی درنگ نمایند و این‌که جایگاه انقلاب کامپیوتر شخصی در حال حاضر بدون دخالت به موقع و مصلحت‌جویانه بیل گیتس در کجا بود، فکر و اندیشه کنند. سرانجام، با تمام خطاهایش، جر و بحث کردن در مورد این ادعا که بیل گیتس نقش مهمی در هدایت دوران تکنولوژیکی جدید داشته سخت و دشوار است. همچنین یادآوری این نکته ارزشمند است که برخلاف بسیاری از افراد خیلی ثروتمند جهان، او هنوز به دنبال تلاش برای معاش است.
متخصصان کامپیوتر وارث زمین خواهند بود
گیتس یکی از معدود مدیران موسس، اجرایی و فنی در صنعت کامپیوتر شخصی است که باقی مانده و از نظر تجاری موفق بوده است. او براستی یک کارشناس حقیقی و متخصص کامپیوتر است.
ویلیام هنری گیتس سوم در 28 اکتبر 1955 در شهر سیاتل از ایالت واشنگتن به دنیا آمد. والدینش به خاطر وجود کلمه سوم در نامش او را «تری» نامیدند و اعضای خانواده هرگز او را با نام دیگری صدا نکردند. گیتس متفکری استثنایی بود به طوری که در سن 8 یا 9 سالگی دانشنامه خانوادگی را از اول تا آخر می‌خواند. (شرکتش یعنی مایکروسافت بعدا اولین دانشنامه روی دیسک فشرده را در دنیا به نام انکارتا (Encarta) منتشر کرد.) ولی اولین هدیه واقعی او درباره ریاضیات بود که در آن ماهر بود.
بیل جوان همراه با شریک همیشگی و دوستش پل آلن قبلا و در سن 12 سالگی شیفته کامپیوتر و درگیر پروژه‌های مختلف برنامه‌نویسی بود و برنامه‌نویسی را در سراسر دوره دبیرستان انجام می‌داد. او و آلن بعدا شرکت مایکروسافت را بنیان گذاشتند.
گیتس که دانش‌آموزی برجسته و باهوش بود برخلاف بیشتر کودکان باهوش، به نظر می‌رسید که در هر کاری که انجام می‌دهد بی‌نظیر است. شور و شوق وی برای بردن و برنده شدن از همان سنین اولیه معلوم و آشکار بود. در لیک ساید، در مدرسه خصوصی و نخبه‌گرای سیاتل که برخی از تیزهوش‌ترین دانش‌آموزان را در وست کوست آمریکا جذب می‌کند عشق وی به ریاضیات سبب دلبستگی و اشتغال ذهن او به کامپیوتر گردید. حتی در لیک ساید، بیل گیتس برجسته و ممتاز بود. از این‌رو بچه‌ها سربه‌سر او می‌گذاشتند زیرا او آشکارا خیلی باهوش‌تر از بقیه دانش‌آموزان بود.
به طوری که جیمز والاس و جیم اریکسون در کتابشان به نام هارد درایو خاطرنشان می‌کنند: «حتی در محیطی مثل لیک ساید که بچه‌های باهوش در خور احترامند، دانش‌آموزی به تیزهوشی گیتس از سوی تعدادی دیگر از دانش‌آموزان مورد تمسخر قرار می‌گیرد.»
بنابه گفته یکی از همکلاسی‌های گیتس که اکنون یک معمار برجسته در سیاتل است: «گیتس اغلب با بچه‌ها در اتاق کامپیوتر معاشرت می‌کرد.» او از نظر اجتماعی بی‌عرضه و در بین دیگران معذب بود. ذهن این پسر کاملا مشغول علاقه او به کامپیوتر بود. به ندرت دیده می‌شد که تنیس بازی کند ولی نه زیاد چیز دیگر. در ابتدا من از گیتس و سایرین در اتاق کامپیوتر ترس داشتم و تا حدی حتی آنها را به صورت بت در می‌آوردم. ولی بعدا متوجه شدم که آنها به قدری احمق هستند که نخواستم دور و بر آنها باشم. بخشی از علتی که من از کار کامپیوتری خارج شدم آنها بودند... آنها از نظر اجتماعی خیلی خشک و متکبر بودند و من واقعا نمی‌خواستم که اینطوری باشم.»
آیا مصداق ضرب‌المثل «گربه که دستش به گوشت نمی‌رسد می‌گوید بو می‌دهد» نیست؟ شاید این‌طور باشد. ولی آشکارا گیتس و همکلاسی‌هایش استثنایی بودند حتی طبق استانداردهای لیک ساید. تا سال سوم دبیرستان گیتس از نظر کامپیوتربازان جوان‌تر لیک ساید چیزی در حد یک کارشناس کامپیوتر محسوب می‌شد. او اغلب در اتاق کامپیوتر ساعت‌ها جلسه دادگاه برگزار می‌کرد و داستان‌هایی درباره مزاحمان بدنام کامپیوتری بیان می‌کرد.
گیتس و برخی از دوستان کامپیوتریش گروه برنامه‌نویسان لیک ساید را که اختصاص به یافتن فرصت‌های پولسازی برای استفاده از مهارت‌های تازه به دست آمده برنامه‌نویسی کامپیوتر داشت تشکیل دادند. اکنون الگویی در حال پیدایش بود. همانطور که بعدا گیتس اظهار داشته: «من طرح دهنده بودم. من فردی بودم که گفت بیایید دنیای واقعی را فراخوانیم و سعی کنیم که چیزی را به آن بفروشیم.» در آن موقع او 13 ساله بود.
رابطه نزدیک و فنی قابل توجه با آلن به مدت دو سال در سال‌های آخر دبیرستان به نظر می‌رسد که در این زمان گسترش یافته باشد. نقش آلن در داستان مایکروسافت و در محفل کوچک طرفداران لیک ساید که شرکت استخدام نموده اغلب دست کم گرفته می‌شود. گیتس، آلن، کنت ایوانز و ریچارد وی‌لند- دو عضو دیگر گروه برنامه‌نویسان لیک ساید- اغلب در تمام طول شب ابتدا به یک کامپیوتر کوچک (Minicomputer) که مالک آن جنرال الکتریک بود متصل بودند و بعدا به کامپیوتر شرکت کامپیوتر سنتر متصل گردیدند گاهی اوقات تا ساعات اولیه صبح به خانه نمی‌رسیدند.
گیتس جوان که وقتش را این چنین صرف می‌کرد والدینش را نگران سرگرمی جدید پسرشان نمود. برای مدتی فعالیت‌های او را از ترس اینکه مبادا لطمه‌ای به درسش بزند متوقف کردند. تقریبا به مدت یکسال تمام، گیتس امتناع نمود. به عنوان نشانه‌ای از اشتهای سیری‌ناپذیر وی به دانش، توجه خود را به موضوع‌های دیگر معطوف کرد. در این دوره، او شماری زندگی‌نامه از جمله زندگی‌نامه ناپلئون و فرانکین روزولت را خواند. او گفت می‌خواستم بدانم که شخصیت‌های بزرگ تاریخ چگونه فکر می‌کردند. او همچنین کتاب‌های مربوط به کسب و کار، علوم و رمان را مطالعه نمود. یکی از کتاب‌های مورد علاقه وی «گیرنده در چاودار» نام داشت که او بعدا گزیده‌های بلندی از کتاب را برای دوست‌هایش از بر خواند. هلدن کالفیلد که شخصیت اصلی بود یکی از قهرمان‌های او شد. ولی اجالتا هرگونه طرحی را که بیل جوان ممکن بود برای تشکیل یک شرکت نرم‌افزاری با دوست دبیرستانی‌اش و رفیق کامپیوتربازش به کار برد موقتا متوقف گردید. والدینش اصرار داشتند که او باید به دانشگاه برود؛ آنها احساس می‌کردند که همراه بودن او با دانشجویان دیگر برایش خوب است.
ضریب هوشی بالا و شور و شوق زیاد گیتس ورود او را به دانشگاه هاروارد حتمی نمود. در پاییز سال 1937 بدون این که سمت و سوی واقعی او مشخص باشد وارد معتبرترین محل یادگیری یعنی کمبریج، ماساچوست گردید.
بعدا او گفت که هاروارد رفت تا از افرادی که باهوش‌تر از او بودند چیز یاد بگیرد... و دلسرد و ناامید شد. اظهارنظر احتمالا به همان اندازه که در مورد خود عقیده بیل گیتس گفته می‌شود درباره هاروارد هم وجود دارد.
گیتس با انتخاب اولیه حقوق به عنوان رشته اصلی دانشگاهی ممکن است انتظار داشته که رد پای پدر حقوقدانش را دنبال کند. ولی درواقع، او علاقه چندانی به حرفه حقوق نداشت و پدر و مادرش در مورد اینکه پسر سرسخت آنها راه خود را خواهد یافت کمی شک داشتند. با وجود این، در رویاهای پرهیجان خود، هیچکدام از آنها نمی‌توانستند تصور کنند که چه راهی در پیش روی پسرشان خواهد بود.
همچنان که معلوم شد گرفتن مدرک از هاروارد مدنظر نبود. در سال 1975 در حالی که هنوز در دانشگاه بود، گیتس برای یک نسخه از زبان بیسیک (Basic) که نوعی زبان اولیه در برنامه‌نویسی کامپیوتر است بار دیگر گروه خود را با پل آلن تشکیل داد. گیتس در سال 1977 با توجه به آمادگی دنیای جدید تصمیم گرفت که هاروارد را رها کند و به طور تمام وقت در شرکت کوچک نرم‌افزار کامپیوتر که با دوستش تاسیس کرده بود کار کند. این شرکت مایکروسافت نامیده شد.

از ترک تحصیل در دانشگاه هاروارد تا شکلک کامپیوتر
ظهور مایکروسافت هم سریع بود و هم بی‌وقفه. گیتس به زودی ثابت کرد که فردی است با درک مفاهیم فنی همراه با غریزه‌های عالی بازرگانی. هنگامی که بیماری باعث شد که آلن شرکت مایکروسافت را در اوایل دهه 1980 ترک کند، جایگاه گیتس به عنوان رهبر محکم‌تر شد. در نیمه دوم دهه 1980، شرکت مایکروسافت محبوب مرکز معتبر مالی وال استریت (Wall Street) گردید. از بهای سهام 2 دلار در سال 1986، سهام مایکروسافت تا نیمه اول سال 1996 به 105 دلار افزایش یافت و گیتس را میلیاردر و بسیاری از همکارانش را میلیونر کرد.
اما افزایش بهای سهام شرکت مایکروسافت خبر از یک نظم کسب و کار جدید جهانی می‌داد. تام پیترز کارشناس مدیریت می‌گوید هنگامی که ارزش بازار مایکروسافت از ارزش بازار شرکت جنرال موتورز تجاوز نمود دنیای تجاری دگرگون شد. در خلال نوشتن این کتاب در 16 سپتامبر سال 1998، ارزش شرکت مایکروسافت در بازار از ارزش شرکت بزرگ جنرال الکتریک (GE) فراتر رفت و بزرگترین شرکت آمریکا گردید که ارزش آن در بازار به 262 بیلیون دلار رسید.
گیتس و مایکروسافت عمدتا جدا نشدنی‌اند.

فلسفه کسب و کار
سرگذشت مایکروسافت تقریبا سرگذشت یکی از شرکت‌هایی است که رشدی سریع و بی‌وقفه در یکی از رقابتی‌ترین صنایع جهانی داشته است. تحت رهبری بیل گیتس که شرکت را به کمک پل آلن در سال 1974 بنیان نهاد شرکت مایکروسافت با دو نفر آغاز به کار نمود و در حال حاضر بیش از 20500 نفر را در استخدام داشته و فروش آن افزون بر 8/8 بیلیون دلار در سال می‌باشد.
شرکت مایکروسافت موفقیت خود را ناشی از 5 عامل زیر می‌داند:
- نگرش بلندمدت
- جهت‌دهی به نتایج
- کار گروهی و تلاش همه جانبه فردی
- دلبستگی به فرآورده‌های خود و مشتریان و
- گرفتن واکنش مشتری به طور پیوسته.
شرکت افراد خیلی باهوش و خلاق را استخدام می‌کند و با ایجاد شور و شوق آنها را در چالش مداوم و شرایط کار عالی نگه می‌دارد. (دادن سهام جور واجور نیز کمک خواهد کرد.) با کمتر از 8 درصد، تغییرات پرسنلی آن در صنعت فن‌آوری اطلاعات فوق‌العاده پایین است.
با ایجاد محیطی آرام و دانشگاهی و بیزاری از نشانه‌های موقعیت اجتماعی با نگرش پرتوقع نسبت به کارآیی و تامین مهلت‌ها متعادل می‌گردد. هنگامی که افراد شرکت را ترک می‌کنند، پژوهش مایکروسافت نظر می‌دهد که آنها به این علت این کار را کرده‌اند که چالش تمام شده است. ولی شاید آشکارترین آزمایش فرهنگ مایکروسافت این است که بسیاری از کارکنان اصلی و اولیه آن هنوز آنجا هستند و کار می‌کنند. افراد زیادی در سنین اواخر 20 سالگی و اوایل دهه 30 سالگی با استفاده از امکانات سهام شرکت میلیونر شده‌اند. آنها به راحتی می‌توانستند بازنشسته شوند یا کنار بروند ولی نرفتند.
به قول یک مدیر مایکروسافت «چه کار دیگری در زندگی خود می‌کردند؟ در کجا می‌توانستند این قدر سرگرمی و لذت داشته باشند؟»

رمز و رازهای موفقیت
با تحلیل دقیق، ده رمز که موفقیت شرکت مایکروسافت و مدیران اجرایی استثنایی آن را توجیه می‌کند، آشکار می‌گردد. رمزهای انجام کسب و کار به شیوه بیل گیتس به قرار زیرند:

1- در مکان مناسب و زمان درست دست به کار بزن
نسبت دادن موفقیت مایکروسافت به یک شانس و اقبال فوق‌العاده یعنی تضمین قرارداد تامین سیستم عامل برای اولین کامپیوتر شخصی آی بی ام راحت و آسان است. ولی در این کار عوامل دیگری بیش از شانس و اقبال دخالت داشته است. گیتس اهمیت معامله آی بی ام را تشخیص داد. او می‌دانست که آن معامله می‌تواند تاریخ کاربرد کامپیوتر شخصی را دگرگون کند و او بیش از شش ماه به طور خستگی‌ناپذیری کار کرد تا شانس موفق بودن را به حداکثر برساند.

2- عاشق فن‌آوری باش
یکی از مهم‌ترین جنبه‌های موفقیت مداوم مایکروسافت دانش و آگاهی فنی گیتس بوده است. کنترل تصمیم‌های کلیدی و مهم در این زمینه به عهده وی بوده و در بسیاری از مواقع او سمت و سوی فن‌آوری را خیلی روشن‌تر از رقبایش تشخیص داده و همچنین آماده بوده که راه را نشان دهد.

3- هیچکس را زندانی خود مکن
گیتس رقیب سرسختی است. هر کاری که کرده برنده شده. به عنوان یک معامله‌گر، این کار او را یک مذاکره کننده فوق‌العاده انعطاف‌ناپذیر می‌سازد. او استخوانی لای زخم باقی نمی‌گذارد و به طور آشکار در مورد رقبای کاری صحبت می‌کند.

4- افراد خیلی باهوش را استخدام کن
«افراد دارای بهره یا ضریب هوشی بالا» اصطلاحی است در مایکروسافت برای باهوش‌ترین افراد. از همان ابتدا، گیتس همیشه اصرار داشته که شرکت به بهترین ذهن‌ها نیاز دارد. از اینکه افراد نادان از نظر فن شناختی به او صدمه نمی‌زنند خرسند است. در برخی جاها این کار به عنوان نخبه‌گرایی محسوب شده و انتقادهایی را برانگیخته ولی اثرات مثبتی داشته است. شرکت قادر به استخدام بسیاری از دانشجویان تیزهوش شده که مستقیما از دانشگاه به امید کار در بهترین شرکت جذب می‌شوند.

5- رمز بقا را فراگیر
گیتس به راحتی می‌پذیرد که رقبایش بیشتر نبردهای بازرگانی را به خاطر اشتباهات خودشان باخته‌اند. آنچه او به ویژه در آن مهارت دارد فرار از دام‌هایی است که دیگران در آن می‌افتند و این در حالی است که او از فرصت‌های ناشی از اشتباهات دیگران بهره‌برداری می‌کند.

6- انتظار تشکر و سپاس‌گزاری را نداشته باش
بیل گیتس اهمیت داشتن دوستان را در جایگاه‌های بالا می‌داند. با وجود نبرد جاری او با تنظیم‌کنندگان ضد تراست آمریکا، گیتس تلاش کرده که نظر مدیران اجرایی شرکت‌های فورچون 500 را جلب نموده و گردهمایی‌هایی از مدیران اجرایی در سیاتل و سایر شهرها در سراسر ایالات متحده برگزار می‌کند.

7- جایگاه برتر را برگزین
بیل گیتس نوعی رهبر جدید در کسب و کار است. در طول سالیان، بارها نشان داده که گویا او نزدیک‌ترین ارتباط را با غیب‌گوی صنعت کامپیوتر دارد. درک عمیق او از فن‌آوری به عنوان یک شیوه منحصر به فرد از ترکیب کردن داده‌ها به او توانایی ویژه‌ای داده که روندهای آتی را دریابد و استراتژی مایکروسافت را هدایت و راهنمایی کند. این کار نیز مایه شگفتی در بین طرفداران مایکروسافت و مرعوب شدن رقبای آن شده است.

8- همه پایگاه‌ها را تحت پوشش قرار ده
عنصر مهم و کلیدی موفقیت مایکروسافت همانا توانایی آن در اداره و کنترل چند پروژه بزرگ به طور همزمان می‌باشد. خود گیتس یک فرد چندکاره اصلی است و گفته می‌شود که قادر به انجام چند گفت‌وگوی فنی به طور هم‌زمان می‌باشد، این توانایی قابل توجه وی در روش و نگرش شرکت بازتاب یافته است. به عبارت دیگر مرتب در حال کشف بازارهای جدید و کاربردهای جدید نرم‌افزاری است. با این کار حذف کارهای بزرگ بعدی منتفی است.

9- یک کسب و کار جمع و جور را تدارک بین
در پیوند با ارزش‌گذاری بازار سهام شرکت، مایکروسافت نسبتا شرکت کوچکی باقی مانده است. همچنین از نظر داخلی، شرکت همواره به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم شده تا مناسب‌ترین محیط گروه بازرگانی را حفظ کند. گاهی اوقات، تغییرات به قدری سریع بوده که به نظر می‌رسد مایکروسافت تقریبا به طور هفتگی بخش‌های جدید ایجاد می‌کند. گیتس به حفظ یک ساختار ساده اعتماد دارد تا او را قادر به حفظ کنترل شرکت کند. هر موقع احساس کند که خطوط ارتباطی در حال کشش یا نامشخص است او در ساده کردن ساختار تردیدی به خود راه نمی‌دهد.

10- همیشه مواظب کارهایت باش
اکنون بیش از دو دهه است که گیتس در بالای سر کار و حرفه خود است. در این زمان او ثروتمندترین مرد جهان است که برای کسی که هنوز در اوایل دهه چهل سالگی خود است بد نیست. معذالک با وجود ثروت هنگفت و موفقیت‌هایش هیچ نشانه‌ای از کم شدن فعالیت گیتس دیده نمی‌شود. او می‌گوید که با این «ترس پنهان» برانگیخته می‌شود که ممکن است کار بزرگ بعدی را از دست بدهد. او قصد تکرار اشتباهات سایر شرکت‌های مسلط کامپیوتری نظیر آی- بی- ام و اپل (Apple) را ندارد.

دلسردی از کار و چند راه حل

  دلسردی از کار و چند راه حل

اگر شما هم یک کارمند باشید، احتمالا با شرایطی که خواهیم گفت آشنایی دارید چرا که ممکن است برای خودتان اتفاق افتاده باشد یا برای همکارتان که با شما دوستی نزدیک دارد.
چند سال از شروع کار شما و به عبارتی کارمندیتان می‌گذرد و حالا احساس می‌کنید که انگار دارید در جا می‌زنید و در راهی قرار گرفته‌ اید که هیچ تغییر و پیشرفتی در آن نمی‌بینید. در این نقطه باید درست فکر کنید و ببینید که دقیقا در کجا هستید و آیا راه کنونی می‌تواند شما را به هدفتان برساند یا نه.
نکته اولی که باید به آن توجه کنید اینست که چه چیز در این شغل کنونی شما را مجذوب کرده از انجام آن راضی و خوشحال می‌شوید. مثلا دوست دارید در بخش فن‌آوری اطلاعات کار کنید یا این که کار با تکنولوژی‌های فنی و ابزارهای مکانیکی را ترجیح می‌دهید. شاید هم به هر دو علاقه‌مند باشید. دوست دارید به عنوان یک سرگروه فعال باشید یا این که ترجیح می‌دهید از کسی دستور بگیرید؟
علاوه بر این‌ها موفقیت‌هایی را که در طی این دوره کارمندی و باعث غرور و مباهات شما بوده‌اند را در نظر بگیرید و قدری مثبت به اوضاع نگاه کنید. لازم نیست که این پیروزی‌ها حتما بسیار برجسته و قابل توجه باشند. مثلا هنگامی که توانستید به همکارتان که در حل و برطرف کردن اشکال کامپیوترش درمانده بود، کمک کنید، یک موفقیت کسب کردید چرا که احساس رضایت داشتید که دانش و معلومات فنی خودتان را به خوبی به کار گرفتید. زمانی هم که برای ارتقای امنیت سیستم‌های کامپیوتری شرکتتان ابزاری تدوین کردید،‌باز هم یک پیروزی دیگر بود که شما را مغرور و شاد کرد. یادآوری و لحاظ کردن این پیروزی‌های کوچک و بزرگ می‌تواند انگیزه‌ای برای کار و پیشرفت به شما هدیه دهد.
نشانه‌ای دیگر هم هست که می‌تواند در یافتن یک نقطه شروع دوباره یا مسیر جدید فعالیت‌های شغلی، به شما کمک کند. این علامت راهنما نحوه گذراندن اوقات فراغت شماست. مثلا اگر در یک سازمان خیریه فعال هستید و آن گروه را مدیریت می‌کنید، این عمل نشان می‌دهد که مدیریت و راهبری یک گروه از کارهای مورد علاقه شماست که اگر پرورش یافته با اعتماد به نفس و دانش حرفه‌ای بیشتر همراه شود، به شما کمک خواهد کرد تا در همان حوزه شغلی‌تان به یک مدیر و سرگروه توانا و کارآمد تبدیل شوید. یا اگر در همان مجموعه به کارهای سیستم‌های کامپیوتری رسیدگی می‌نمایید، باز هم این علاقه به دانش فن‌آوری اطلاعات را می‌توانید در زمینه‌ای اینچنین و در ابعادی وسیعتر به خدمت بگیرید.
دوباره فکر کنید و ایده‌های شغلی گوناگونی را به ذهن بیاورید و خطوط ذهنی کلی و در هم و برهم ترسیم کنید و سپس با دقت آنها را پیش چشم بیاورید و مثل یک ذره‌بین بزرگترشان کنید. ببینید که کدام خطوط برجسته‌تر هستند و نشان از چه حرفه‌ای دارند. این نقاشی ذهنی که بیش از همه به
چشم آمده همان چیزیست که غالب بر ذهن شماست. اما باز هم باید فکر کنید. آیا می‌توانید این حرفه تازه با این محیط کار،‌مسئولیت‌ها و امکانات فن‌آوری جدید را بپذیرید؟
کار مهم دیگر اینست که نقاط قوت و ضعف مهارت‌های حرفه‌ایتان را بشناسید. فراموش نکنید که برای فهم این نکات باید نظرات و پس‌ خوراندهای همکاران و دوستانی که مورد اعتمادتان هستند را جویا شوید. این دریافت پس خوراندها به این دلیل اهمیت دارد که ممکن است شما از خود تصوری خاص داشته باشید در حالی که دیگران ممکن است نظری کاملا عکس تصور شما اظهار کنند. مثلا آنها می‌ گویند که این همکارمان واقعا در برنامه‌نویسی شبکه خبره و استاد است اما خودتان فکر می‌کرده‌اید که اصلا خوب کار نمی‌کنید.
پس از فهم نقاط ضعف و قوت،‌درصدد تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف برآیید. اگر می‌خواهید در پست مدیریت جای گیرید اما مهارت‌های کافی ندارید، از دوره‌های آموزشی استفاده کنید و از شرکت در پروژه‌های مدیریتی که تحت سرپرستی مدیران برتر از شرکت‌تان انجام می‌شوند، بهره گیرید. فراگیری مطالب گوناگون که دانش عمومی و تخصصی شما را بالا می‌برند و اخذ مدارک تخصصی بیشتر،‌امتیازات لازم برای کسب درجه مدیریت و موفقیت در آن را به همراه می‌آورند.
با وجود تمامی این محاسبات،‌هرگز برای استعفا عجله نکنید. دقت کنید و درست به جریانات اطرافتان توجه داشته باشید. گاهی اوقات مدیران برای ترفیع دادن به کارمندان با لیاقت و توانای خود، مسئولیت‌های آنها را زیاد می‌کنند تا ببنند که آیا می‌توانند عهده‌دار پست‌های بالاتر و مهمتر شوند یا خیر. مثلا مدیران از این کارمندان می‌خواهند که در جلسات و میتینگ‌های بیشتر و مهمتری حاضر شوند یا این که مستقیما با شخص آنها کار کنند. اگر دیدید که شما هم در این دسته افراد قرار گرفته‌اید، بدانید که نشانه‌ها از پیشرفت و بهبود اوضاع هستند.
راه دیگر ارتقای موقعیت شغلی وترفیع اینست که با مدیر بخش خودتان حرف بزنید. به او بگویید که خواهان بازبینی و بررسی موقعیت حرفه‌ایتان هستید و فکر می‌کنید که توانایی‌های بالاتری دارید. او به شما کمک خواهد کرد تا مسیری درست که شما را به اهدافتان خواهد رساند، بیابید و طی کنید.
سعی کنید برای رفع این حالت یاس و ناخشنودی هر چه بیشتر در حرفه خود وارد شوید و به شکل کاملا تخصصی در جهت کسب معلومات و مهارت‌های گوناگونی که کارایی شما را بالا می‌برند، تلاش کنید. شاید این ناامیدی و نارضایتی حاصل از کمبود مهارت‌ها و اطلاعات نوینی باشند که هر روز در حال تغییر و تحولند. شرکت در کنفرانس‌ها، سمینارها و کارگاه‌های آموزشی مطالب و دانش‌های جدیدی را به شما می‌آموزند که با فراگیری و بکارگیری آنها می‌توانید به شکل کارمندی مستعد و توانمند ظاهر شوید که نظر مدیران را جلب می‌کند. آنوقت این کارمند درخشان به راحتی به مقامات بالاتری خواهد رسید که راه را به سوی کسب اهدافش،‌ هموار می‌کند. در این میان از معلومات عمومی هم نباید غافل شوید. در هر صورت چه بخواهید در همین سازمان کنونی بمانید یا بخواهید در جستجوی کار دیگری باشید، این معلومات و دانش‌ها و مهارت‌های عمومی و تخصصی به کمکتان خواهند آمد.
By:Katherine Spencer
مترجم: آذین صحابی

مرجع: روزنامه تفاهم - خانه‌ی کارآفرینان ایران