پیشگام

مهارت و کارآفرینی

پیشگام

مهارت و کارآفرینی

نقش پارک‌های فن‌آوری در کارآفرینی

نقش پارک‌های فن‌آوری در کارآفرینی

 

در این گزارش ابتدا به معرفی مفهوم پارک‌های علم و فن آوری و اهداف کلی اینگونه پارک ها می‌پردازیم. سپس به هفت ضابطه اساسی که در موفقیت تمام پارک‌ها نقش اساسی دارند اشاره میکنیم. در ادامه ویژگی‌های فرآیند تکنولوژی در کشورهای در حال صنعتی شدن و کشورهای صنعتی، و تفاوت‌های آن‌ها را بیان می‌کنیم و در انتها به ارائه‌ی نکاتی کلیدی می‌پردازیم که در راه‌اندازی پارک های علم و فن‌آوری در کشورهای در حال توسعه باید مد نظر داشت.

اهمیت تحولات تکنولوژیک در سالهای اخیر به اندازه‌ای بوده که دولت‌ها سعی در نظام‌مند کردن پروسه نو‌آوری داشته تا به نحوی ورودی فن‌آوری و خروجی رشد صنعتی را مدیریت کنند. در این رابطه دولت‌های مرکزی از ایجاد شهرک‌های مرتبط با این گونه فعالیت‌ها، دو هدف را دنبال می‌کنند:

 

1.   ارتقاء توان رقابتی صنایع یک کشور بویژه در فعایت‌های تکنولوژی بر " و دانش‌بر" در چارچوب سیاست کلان اقتصادی متکی بر رشد

2.      بهبود توسعه منطقه ای از طریق زمینه سازی و معرفی صنایع جدید

 

در واقع مأموریت اصلی این شهرک‌ها بستر سازی و ایجاد نظامی است که امکان شکل‌گیری و انتقال فن‌آوری‌های پیشرفته را به فعایت‌های صنعتی بهبود بخشد. منتهی از همین مأموریت، تعابیر متفاوتی صورت پذیرفته که چکیده آنها را می‌توان در الفاظ و واژه هایی که کشورهای مختلف درمورد اینگونه شهرک ها به کار می‌برند مشاهده کرد.

در واقع این تعابیر متفاوت، بیانگر رنگ و بویی است که این پدیده در بستر ساختاری و نهادین هر کشور پیدا کرده است. بعضی مراکز، تکیه بر چگونگی شکل گیری و ایجاد فن‌آوری‌های جدید داشته درحالیکه بعضی دیگر بکارگیری واشاعه گسترده اینگونه فن‌آوری‌های را محوری تلقی می‌کنند. بعضی از شهرک‌ها، عملکرد ملی بلکه جهانی داشته و بعضی دیگر از عملکردی منطقه‌ای برخوردارند. تعدادی از این شهرک‌ها از مقیاس بسیار بالا  از نظر وسعت جغرافیایی و بودجه‌های تخصیص یافته بهره می‌برند. و بعضی مراکز نسبتاً کوچک و متمرکز روی فعالیت‌های کاملاً مشخصی بوده  و از بودجه محدودی استفاده می‌کنند. جذب واحد R&D شرکت‌های تولیدی معظم برای بعضی شهرک‌ها کلیدی است، در حالیکه برخی دیگر به ارائه و بردن خدمات فن‌آوری  به محل فعالیت واحدهای کوچک و متوسط مشغولند. بعضی به ایجاد فن‌‌آوری تمایل دارند و برخی روی تولید تمرکز کرده‌اند.

شکل‌گیری شهرک‌های فن‌آوری پدیده ای است بسیار غامض، پیچیده و چند و جهی که در برنامه ریزی و بهره برداری از آن می‌بایست به نیاز‌ها و اولویت های اقتصادی یک کشور، سطح توسعه یافتگی صنعتی، و ماهیت تلاش‌های فن آوری آن کشور توجه دقیق داشت.

آنچه کلیدی است شکل گیری ارتباطات نمادین و یک نظامی است که بتواند روابط هم‌افزایانه را با توجه به ماهیت تلاش‌ها و سطح نیازهای فن‌آوری کشور سازمان‌داده و نتایج اقتصادی حاصله از اشاعه و سرریز فن‌آوری‌ها را محک واقعی موفقیت بداند. این نحوه نگرش با کوشش هایی که در جهت ایجاد زمینه برای فعالیت های مبتنی بر اختراع یا نو‌آوری افراد صورت می‌پذیرد تفاوت اساسی دارد، چرا که بر تجاری بودن نتایج حاصله تأکید داشته واز این رو تلاش‌های تحقیقاتی و تکنولوژیکی که آینده تجاری نامعلومی دارد را محور فعالیتها قرار نمی‌دهد.

نکته کلیدی دیگر آنست که توسعه اینگونه شهرکها یا پارکها زمانی شتاب می‌یابد که بصورت شبکه‌هایی پویا سازماندهی شود. شبکه هایی که از نقاط متعدد تماس و ارتباط، تقاطع‌های چند جانبه، جریانات اطلاعاتی و مبادلاتی چند سویه و ارتباطات گسترده فراملی و بین المللی  برخوردار باشند. از اینرو باید هشدار داد که طرح‌ها زمانی موفع خواهند بود که قادر باشند شبکه هایی مرکب از چندین نوع ارتباطات هوشمند در سطوح ملی وبین المللی ایجاد کنند.

بطور کلی با توجه به اهداف پارک ها و ترکیب تجربه های چندین  پارک در دنیا  ، هفت فاکتور  به عنوان ضا بطه برای تحلیل بیان می‌شوند که در ادامه توضیح داده می شود.


هفت عامل کلیدی برای موفقیت پارک علمی

 

ساختار

ساختار شامل ساختار فیزیکی و ساختار سازمانی می شود.

ساختار فیزیکی شامل حمل و نقل، ارتباطات تلفنی، بنگاه معاملات ملکی، و غیره است. سهولت حمل و نقل و ارزان بودن بنگاههای معاملات ملکی موقعیت‌های مهمی هستند. اگر چه ساختارهای فناوری اطلاعات نیز به خاطر خصوصیت صنایع high tech  اهمیت ویژه‌ای دارند.

ساختارهای فیزیکی عمدتا شامل محیط سیاسی و محیط قانونی می‌گردند.

پارکهای زیادی در آسیا با حمایت دولت شروع به کارکردند. بنابراین سیاست‌های ترجیحی نقش زیادی در جذب پرسنل   high tech، سرمایه‌های بومی و خارجی و شرکتهای نو پا ، بازی می‌کنند.

به خاطر کمبودهای سازمانی، بعضی کشورهای پیشرفته باید سیستم  قانونی‌شان را برای حمایت و توسعه تکنولوژی‌های پیشرفته توسعه بدهند.

 

 

منابع انسانی و تکنولوژیکی

به خاطر رشد و پیشرفت کسب و کارهای دانش محور، منابع انسانی و تکنولوژیکی نقش کلیدی در پیشرفت پارکهای علمی بازی می‌کنند.

منبع  مهارتی بالا، تجربه با ارزش، و پرسنل با ارزش بومی و غیر بومی از عوامل بسیار مهم  شرکت کننده در پیشرفت پارک علمی محسوب می‌شوند.   

تکنولوژی های برتر و جدید مثل فناوری اطلاعات وbiotech  ومواد جدید وتکنولوژی انرژی  از اصلی‌ترین تکنولوژی‌های پیشرفته توسط پارکهای علمی هستند.

 

دانشگاه ها و صنایع

تجربه پارکهای موفق نشان می دهد که آنها با دانشگاه های مهندسی و علوم پیشرو ارتباط دارند. پیشرفت پارکها فقط به خاطر پرسنل زیاد آنها نیست بلکه تکنولوژی های نو آور و دانشگاهها و موسسات نیز از عوامل پیشرفت پارکها هستند. بنابراین تعامل میان دانشگاه وکارخانه های با تکنولوژی برتر ، سطح تکنولوژیکی و آموزشی همه پارکهای علمی را ارتقا می دهند.

البته باید در نظر داشت که دانش مورد استفاده بنگاه صنعتی، ویژه-بنگاه و انباشتی است و جذب دانش از خارج بنگاه معمولاً بسیار منتخب، پرهزینه، و مشکل است.بنگاه‌های صنعتی عموماً مشکلاتشان بسیار مشخص و محدود بوده و جواب سریع نیز نیاز دارند. اینها مشکلاتی است که دانشگاهها عموماً توانایی پاسخگویی به آنها را ندارند. از سوی دیگر بنگاههای کوچک کمتر اقبال به انجام تحقیقات میان مدت یا دراز مدت نشان می‌دهند. این در حالی است که دانشگاهها عموماً تنها تحقیق دراز مدت می‌توانند انجام دهند. نگرشی که موجب می‌شود این عدم تطابق همچنان ادامه یابد نگرش تک خطی برخی نظریه‌پردازان به ویژه در بعضی کشورهای انگلیسی زبان به فرآیند نوآوری  و شکل‌گیری تکنولوژی است. نگرشی که معتقد است فعالیت های علمی و تحولات مهم فناوری در آزمایشگاههای دانشگاهی و بدون ارتباط تنگاتنگ با فعالیتهای صنعتی شکل می گیرد. تحقیقات پایه‌ایی به تحقیقات کاربردی انجامیده که به نوبه خود توسعه تجربی را می‌طلبد. سپس تولید آموزشی و تولید انبوه و پس از آن هم اشاعه فناوری صورت می‌پذیرد.  بر اساس این مدل تحقیقات پایه ای، خروجی ای ایجاد می کند که میتواند توسط نهادهای ذیعلاقه برای انجام تحقیقات کاربردی و توسعه تجربی بکار رود. لذا سیاستها عمدتا روی دو موضوع ذیل متمرکز می شوند: چگونه می توان عرضه دانش علمی را استمرار بخشید، دوم آنکه چگونه می توان ارتباطی بین مراحل مختلف فرآیند نوآوری ایجاد کرد؟ چنین نگرشی در برخی پارکها موجب شده تولید موضوعیتی نداشته و اینگونه نگریسته شود که تولید امری است که جای دیگری باید صورت پذیرد. این مدل از درک خاصی نسبت به نوآئری برمی خیزد و عموما در کشورهای مقبول است که دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی مدعی شکل دادن به روند نوآوری هستند. در حالی که این نگرش با تجربه کشورهای همچوی آمریکا، ژاپن، آلمان، و غیره که دارای بنگاه‌های چندمنظوره عظیم با واحدهای R&D قوی هستند مغایرت دارد و آنها به نوآوری بادیدی کاملاً متفاوت می‌نگرند. در ژاپن بخش قابل ملاحظه‌ی از فعالیت‌های R&D در کنار خط تولید صورت می‌پذیرد. و کارگران و متخصصان بین خط تولید، واحدR&D، و سایر بخش‌ها چرخانده می‌شود. تا انتقال دانش و تکنولوژی به تولید، مستمر و سریع باشد. همچنین مدل تک خطی فوق امروزه با مدل‌های که در آن به نقش تحقیق، طراحی، توسعه، مهندسی صنایع، تولید و بازاریابی به عنوان منابع نوآوری توجه کامل میشود جایگزین شده و از این طریق نگرش چند منظئره ای برای تبیین روند نوآوری شکل گرفته است.

  

سرمایه گذار ریسک پذیر

در طول تجربه های پارکهای موفق مانند "دره سیلیکن" سرمایه گذارهای ریسک پذیر عامل بسیار مهمی در حمایت پارکهای علمی محسوب می شوند.

یک سرمایه گذار ریسک پذیر در تکنولوژی های جدید یا تولیدات نوآورانه در کامپیوتر، میکرو الکترونیک، و بیوتکنولوژی هدفمند استو همچنین بعضی از اینها در تجارتی کردن و بازار یا بی تولیدات نواورا نه این شرکتها شریک هستند.

همچنین سرمایه گذار ریسک پذیر در بسیاری موارد در نقش همکاری است که در امور مالی، بازاریا بی، کار کارشناسی مدیریتی و تکنیکی  به سرمایه گذار و کارآفرین کمک می کند.

فرایند سرمایه گذاری شامل یک افزایش موجودی نقدی وسپس آزمایش ، انتخاب ، ساختن و ارائه سرمایه می باشد .

در نهایت ، سرمایه باید به سرمایه گذار بازگشت داشته باشد.

 

 

بازار

از یک طرف ، تکامل بازار می تواند جذب تکنولوژی و محصولات high-tech را تسهیل کند مانند بازار بومی ایالات متحده. از طرف دیگر، تکنولوژی های پیشرفته هم می توانند بازار را گسترش دهند مثلا بازار چین پتانسیل بالایی دارد که از پیشرفت تکنولوژی متاثر شده است. عموما بدون یک بازار بزرگ و با پتانسیل، ترقی پارک علمی مشکل است. 

 

در کنار تشابهاتی که در بیشتر پارک ها مشاهده میشود باید این نکته را یاداوری نمود که تفاوتهای اساسی بین محورهای فعالیت های تکنولوژیک در کشورهای صنعتی با ممالک در حال صنعتی شدن موجب میگردد که ماموریت، ساختار،ترکیب،وخروجی‌های مورد انتظار از مجتمع‌ها و شهرک‌های فن‌آوری در این دو گروه از کشورها نیز متفاوت  باشد. به طور خلاصه این تفاوت‌ها را می‌توان این گونه بازگو کرد که: تکنوپولیس‌ها شهرک‌های علمی تحقیقاتی مجتمع‌هایی هستند که در آنها نو‌آوری‌های تدریجی و ریشه‌ای در تکنولوژی‌های کالا و فرآیند ایجاد می‌گردد، ارتباط آنان با مجامع علمی کلیدی بوده و واحدهای فعال در آنها عموماً درمرزهای تکنولوژیک حرکت می‌کنند. از سوی دیگر مأموریت اصلی شهرک‌ها و مراکز فن‌آوری در کشورهای درحال صنعتی شدن، نمادی از تلاش همه جانبه برای پوشاندن شکاف تکنولوژیک به ویژه در زمینه تکنولوژی‌های پیشرفته و درحال تثبیت، و همچنین فراهم آوردن سازوکار های مناسب برای شتاب بخشیدن به روند یادگیری تکنولوژیک و ادغام فن‌‌‌آوریهای فوق‌الذکردر صنایع جاافتاده و موجود می‌باشد.

انتظاراتی که از ایجاد شهرک‌های فن‌آوری علمی وجود دارند، متفاوتند. اما آنچه در ادبیات ذکر شده عبارتست از:

1.      تشویق فعالیتهای تکنولوژی برتر، یا فعالیت‌‌های فن‌‌آوری مبتنی بر R&D

2.      تسهیل روابط R&D و انتقال تکنولوژی بین نهادهای آکادمیک و واحدهای تولیدی مستقر در شهرک

3.      نوسازی اقتصاد منطقه ای / محلی و ارتقا‍ء بهره‌وری بنگاهها

4.      ایجاد، جذب و توسعه بنگاهها

5.      ایجاد اشتغال

در مورد 2 به انتقال تکنولوژی بین نهادهای آکادمیک و واحدهای تولیدی مستقر در شهرک اشاره شد، اما چگونه روابط بین دانشگاه و صنعت، به ویژه در چارچوب فعالیت یک شهرک فن‌‌آوری علمی باید تحکیم یابد؟ دو نوع رابطه می‌تواند مطرح باشد: اولی زایش شرکتهای جدید ( SPIN-OFF) بوسیله افراد دانشگاهی و دومی ایجاد ارتباطات برای انتقال دانش و تکنولوژی.

در کشورهای پیشرفته صنعتی، با توجه به تجربیات عملی،جمعبندی که وجود دارد اینست که نمی‌توان شهرک فن‌آوری را فقط به امید زایش شکل‌گیری ( SPIN-OFF)  توسط دانشگاهیان یا تکنولوژیست‌ها ایجاد کرد. این پدیده علی رغم  معروفیت چشمگیر چند مورد خاص، با موعفقیت همراه نبوده است. ( تجربه HP و Apple یا نرم افزار Lotus که از زیر زمین منزل یا گاراژ اساتید یا دانشجویان دانشگاهها شروع شده و به شرکتهای عظیم چند ملتی بدل گشته اند جزو این موارد خاص هستند.)

 

ویژگی های فرآیند تکنولوژی در کشورهای در حال صنعتی شدن:

ویژگی عمده روند صنعتی شدن با تأخیر، وارداتی بودن تکنولوژی‌های مورد استفاده است. خصلت عمومی تغییرات  تکنولوژیک در کشورهای در حال صنعتی شدن نه نو‌آوری درتکنولوژی محصول، بلکه تقلید از کشورهای صنعتی دراین زمینه و بعضاً بهبود تدریجی در تکنولوژی فرآیند می‌باشد. پس از طی مراحلی که یک تکنولوژی وارداتی طی می‌کند ( یعنی انتخاب، به تولید رسیدن، انطباق با بازار داخلی، اعمال تغییرات جزئی و بهبود کاربری، و سرانجام صدور به بازار سایر کشورهای در حال توسعه) یک کشور می‌تواند بر تکنولوژی مزبور تسلط و احاطه کامل (Mastery) پیدا کند.

تجارب کشورهای تازه صنعتی شده نشان می‌دهد که روند یادگیری تکنولوژیک عمدتاً از تکنولوژی‌های بالغ  و جا افتاده شروع می‌شود. این بدان معنی است که یک کشور در حال توسعه عموماً با روی آوردن به سوی تکنولوژی‌های بالغ و  واردکردن آنها در قالب ماشین‌آلات، دانش تولید، آموزش مدیریت و نیروی انسانی و دریافت بعضی مواد یا قطعات، روند یادگیری تکنولوژیک خود را در مورد یک تکنولوژی بخصوص آغاز می‌کنند.

در این مرحله، R&D  در شکل واقعی چندان جایی نداشته و در اکثر صنایع ( تولیدکنندگان انبوه، صنایع فرآیندی، و حتی در صنایع با تولید محدود و "طراحی بر" ) R&D فعالیتی حاشیه ای است که عمدتاً به رفع مشکلات تولید و بهینه سازی خط تولید می‌پردازد شاید فقط درصنایع شیمیایی بتوان فعالیت‌‌های R&D قابل توجهی را دید. یعنی درواقع روند شکل گیری و بهره‌برداری از تکنولوژی که در بنگاه‌های پیشروکشورهای صنعتی، از مراحل تحقیق و توسعه و مهندسی یعنی R&D&E می‌گذرد، در بنگاه‌های کشورهای درحال توسعه بر عکس می‌شود و تسلسل آن عمدتاً ازطریق مهندسی بر دریافت، توسعه و تحقیق یعنی E&D&R محقق می‌شود.

بنابراین برخلاف بنگاه پیشروکه تمرکز استراتژیک آن روی ساختار هیئت مدیره و پس از آن روی واحد R&D  واقع شده است، یک بنگاه وارد کننده تکنولوژی، تمرکز استراتژیکش روی خط تولید قرار دارد و اگر هم R&D صورت می‌پذیرد عمدتاً در رابطه با رفع مشکلات تولید است. بعلاوه در بنگاه‌های وارد کننده تکنولوژی چون خط تولید وابسته به تکنولوژی در دست می‌باشد، نمی‌توان بخش R&D را کاملاً از خط تولید جدا کرده وبه مناطق یا کشورهای دیگری منتقل کرد.

یک بنگاه در کشور نیمه صنعتی یا تازه صنعتی شده با توجه به شکاف نسبی تکنولوژیک، مجبور به اتخاذ یک استراتژی تکنولوژیک دفاعی است. تا بتواند خود را در برابر نوآوریهای ریشه‌ای بنگاه های پیشرو در کشورهای صنعتی محافظت کند. این استراتژی دفاعی منجر به گسترده کردن فعالیتهای بنگاه  به تکنولوژی‌هایی که به هم نامرتبط هستند، می‌شود. به عبارتی استراتژیDiversification into Unrelated Technologies را پیگیری می‌کنند.

البته تفاوتهای فوق زمانی معنا پیدا مکند که بنگاه‌ها بخواهد در فضای رقابتی بین‌المللی فعالیت کنند. اما زمانیکه بنگاه‌‌ها درفضای کاملاً حمایت دشه داخلی به فعالیت مشغول بوده، بحث صادرات چندان در استراتژی‌هایشان جایگاهی ندارد، به استراتژی تنوع بخشیدن به کالاها (Product Differentiation) روی می‌آورند. در این استراتژی بنگاه‌ها با اطمینان از بازار نسبتاً بسته‌ای که در اختیارشان گذاشته می‌شود، به جای توجه به بهینه‌سازی فرآیند تولید و بالارفتن از نردبام قیمت/ کیفیت ( که برای حضور در بازارهای رقابتی لازم است)، به این امرروی می‌آورندکه با استفاده از تواناییهای تولیدی که در رابطه با یک کالای خاص به دست آورده اند، خرده بازارهای داخلی مرتبط با کالاهای نسبتاً مشابه را هدف بگیرند. پیروی از این استراتژی موجب می‌شودکه چنین بنگاهی تا حدودی قابلیتهای طراحی را در مجموعه تواناییهایش تقویت کرده و علیرغم بهبود تواناییها در زمینه بهینه سازی تکنولوژی کالا، به بهینه سازی تکولوژی فرآیند کمتر توجه کند.

پس از آنکه در یک کشور در حال صنعتی شدن مراحل یادگیری مجموعه ای از تکنولوژی‌های بالغ و جا افتاده طی گردد، توانایی‌های لازم تکنولوژیک برای ورود به کلاس پیچیده‌تری از تکنولوژی‌ها یعنی تکنولوژی‌های میانی و درحال تثبیت ایجاد می‌گردد. اگر تکنولوژی ‌های بالغ و جاافتاده عمدتاً از طریق کارخانه‌‌های کلید در دست، خرید ماشین آلات و بعضاً انعقاد قراردادهای انتقال دانش فنی صورت می‌پذیرد، ورود به تکنولوژی‌های درحال تثبیت از طریق گرفتن لیسانس و سرمایه گذاری مشترک به چند ملیت‌ها ( ایجادJV)، مهندسی معکوس، و سازماندهی مجموعه‌های تولیدی ه در آن از ماشین آلات داخلی درکنار ماشین آلات خارجی بهره‌برداری شده که نشان از احاطه کامل برای جنبه‌های سخت افزاری و نرم‌افزار مجموعه‌های فوق دارد.

 

 

با توجه به مطالب ذکر شده به نظر می رسد به طور کلی باید مسائل ذیل را در سنجش اهداف و مأموریت های شهرک های فن آوری در نظر داشت:

1.   انتظاری که از شهرکهای فن آوری در کشورهای نیمه صنعتی می رود آن است که عمدتاً در دو محور کاهش شکاف تکنولوژیک و نوسازی صنایع موجود، فعالیت کنند و از اینرو ایجاد قابلیتهای سازمانی و نهادینی که در قالب یک شهرک بتواند تکنولوژی های در حال تثبیت و بطور نسبی ژنریک را نشانه گرفته، جذب و بهره برداری تجاری از آنها را تسهیل نماید اهمیت ویژه ای پیدا می کند.همینطور ایجاد مراکز و امکاناتی که بتواند با اشاعه، ترکیب و بهره برداری از توانمندیهای فناوری، مجموعه های صنعتی موجود را ارتقاء بخشیده  وموجبات نوسازی و بهبود توان رقابتی آنها را فراهم آورد، دومین محور فعالیت های مورد نظر می باشد.  شبکه ای از شهرک های فن آوری از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود چنانچه بتواند به نماد تلاشهای منسجم و برنامه ریزی شده یک کشور درجهت دسترسی به اهداف فوق تبدیل شود.

 

2.   برخلاف کشور های صنعتی که به دلیل فراهم بودن تسهیلات زیربنایی و قابلیت جابجایی جغرافیایی، درنیروی کار متخصص عموماً از استراتژی استقرار صنایع متکی بر فن آوری های جدید در توسعه منطقه ای پیروی میکند، دریک کشور نیمه صنعتی، توسعه منطقه ای متکی بر فن آوری، زمانی می تواند موفق شود که پیش نیاز های ذیل وجود داشته باشد:اول منطقه مورد نظر دارای کلان شهربا جذابیت های لازمه اجتماعی فرهنگی باشد  تا بتوان نیروی کارمتخصص را بدانجا جذب و حفظ نمود. دوم منطقه مورد نظر از سابقه صنعتی نسبتاً موجهی برخوردار باشد که این  امر انعکاسی است از ایجاد تسهیلات زیر بنایی در حدی قابل قبول. و سوم آنکه فن آوری های پیشرفته مورد نظر، ارتباط منطقی با فرهنگ صنعتی موجود و روابط اجتماعی تولید در منطقه،  داشته باشد.

 

3.   درکشور های صنعتی بنگاه های بزرگ قادرند به دو دلیل واحد R&D خود را از ساختار تشکیلاتی جدا کرده و در مسافت های بعید و حتی در شهرک های فن آوری در دیگر کشورها مستقر کنند. اول به دلیل اینکه نوع فعالیت این واحدها عموماً نو آورانه و غیر مرتبط با فعالیت های جاری تولیدی آنهاست. دوم به دلیل بلوغ و پیچیدگی ساختار تشکیلاتی و توان مدیریتی دراین بنگاه ها، جداسازی  واحد R&D  و مدیریت آن از راه دور، مشکل آفرین نیست. ولی درکشورهای نیمه صنعتی قالب بنگاه های بزرگ ترجیح می دهند که واحد R&D  راکنار مجموعه تولیدی خود قرار دهند. چرا که هم فعالیت های این واحد عموماً در ارتباط نزدیک با خط تولید است و هم ساختار سازمانی آنها از گروه  و در عین حال پیچیدگی موثر برخوردار نیست. از اینرو یک شهرک فن آوری مثلاً درمشهد، نمی تواند زیاد روی جذب واحد های R&D بنگاه های بزرگ فعال در تهران، تبریز یا جنوب کشور حساب باز کنند، مگر آنکه بنگاه هایی باشند که دارای چندین واحد تولیدی هستند. از اینرو حضور واحدهای R&Dبنگاه های بزرگ محلی ( وحتی در بعضی مواقع قسمتی از فعالیتهای تولیدی آنها ) درشهرک اهمیت ویژه ای پیدا میکند.

 

4.   یکی از منابع مهم یادگیر و نوآوری تکنولوژیک در کشورهای صنعتی، ارتباط نزدیک تولیدکنندگان کالاهای تمام شده با تأمین کنندگان ماشین آلات و تجهیزات از یک سو و پیمانکاران تولید کننده قطعات از سوی دیگر است. چگونگی مسافت با آنها از سه بعد، این ارتباط را تسهیل یا کند میکند: از بعد جغرافیایی ( هرچه نزدیک تر بهتر)، از بعد ساختار سازمانی و تشکیلاتی) هرچه هماهنگ تر و هموزن تر بهتر)، و سرانجام ازبعد فرهنگی ( هرچه همزمان تر و هم مسلک تر بهتر). در کشورهای صنعتی عموماً روابط بین بنگاه های تولید کننده با تأمین کنندگان و پیمانکارانشان دچار مسافتهای بعید درزمینه های ذکر شده نیستند و از این رو در شهرک های فن آوری شاهدیم که بویژه تیم های فنی و طراحی تأمین کنندگان ماشین آلات و تجهیزات خارجی هستند و روابط پیمانکاری هم چندان عمقی ندارد. در نیمه صنعتی در اکثر مواقع واحد های کوچک و متوسط داخل ناچارند برای تأمین ماشین آلات و بعضاً و قطعات موردنیاز، باشرکت های غول پیکر خارجی طرف مذاکره شوند که به همین خاطر رفتار آن شرکتها کاملا خشک  و با حداقل ارتباط می شود. از نظر فرهنگی و زبانی هم که مشکلات عدیده ای وجود دارد. ایجاد ساختارهای نهادین و هماهنگ کننده ای که بتواند مسافت های ذکر شده را از طرق مختلف کاهش دهد، مسلماً به نقش شهرک فن آوری دریک کشور نیمه صنعتی وجه ویژه ای می بخشد.

 

5.   درکشورهای صنعتی که بنگاه های بزرگ اهم اشتغال و تولیدات صنعتی را ایجاد می کند، عموماًٌ روی واحد R&D خود برای نوآوری تکیه می کنند. درکشورهای نیمه صنعتی که ایجاد شرکتهای غول پیکر جزء مهمی از سیاست صنعتی دولتها درآن کشورها بوده ( همچون جائبولها در کره و گروهای مشابه در مالزی وتایلند )، یادگیری و بهینه سازی تکنولوژی بازهم باتکیه بر واحد R&D صورت می پذیرد و معمول شدن (Routinization) یادگیری درساختار سازمانی آنها " درونی" می شود. از اینرو جذب این  واحد ها به شهرک های فن آوری یکی از محورهای اصلی سیاست جذب شهرک در اینگونه کشورها می باشد. اما در کشورهای نیمه صنعتی که واحد های کوچک و متوسط در ساختار صنعتی غلبه دارند و به همین دلیل R&D داخلی و درون بنگاهی چندان جایگاهی ندارد، فقط با ایجاد شبکه های لازمه و سازماندهی خوشه های ( Cluster) مربوطه است که می توان توانایی اینگونه بنگاه ها را ارتقاء بخشید. در واقع انتظار این است که با هماهنگ نمودن نهاد های مربوطه، معمول شدن (Routinization) یادگیری فن آوری، در سطح مجموعه شهرک " درونی " گردد.

 

6.   در یک کشور نیمه صنعتی، چنانچه واحد هایی که توانمندی های لازم را برای فعال کردن واحد R&D به دلایل مختلف ( اقتصاد کلان، حمایتهای تجاری و غیره) به سمت تنوع محصولات ( Product Differentiation) اقبال نشان دهند، لازم است که در یک شهرک فن آوری به مقوله بهینه سازی فرآیند توجه ویژه ای صورت پذیرد.

 

 

همانطور که اشاره شد اهداف اصلی از ایجاد این شهرک ها در سطح عمومی اولاً ارتقاء توان رقابتی صنایع یک کشور در اقتصاد جهانی از طریق ایجاد و استفاده از تکنولوژی های پیشرفته، دوماً کاهش شکاف تکنولوژیک و سوماً کمک به توسعه منطقه ای می باشد.

توان رقابتی برای شرکت در بازارهای بین المللی از دو طریق حاصل می شود: اول از طریق ایجاد مقیاس و اندازه نسبتاً بزرگ که به واسطه آن قابلیت های سرمایه گذاری، مدیریتی، تخصصی، بازاریابی، و غیره در سطح رقابتی بین المللی در یک بنگاه ایجاد شود. دوم از طریق شکل گرفتن شبکه ها و خوشه های تخصصی که بتوانند در مجموعه ای از بنگاه ها و نهادهای سازمان یافته در شبکه مربوطه، توانایی های یادشده را بسیج کرده و توان رقابتی لازمه را ایجاد کنند. مسلم است که در چنین مجموعه ای، مراکز، مجتمع ها و شهرک های فن آوری از جایگاه ویژه ای برخوردارند شکل گیری چنین خوشه های نیاز به هماهنگی بین نهاد های صنعتی، آموزشی، تحقیقاتی، بازرگانی، اعتباری، بانکی و غیره دارد. این امری است که درکشور، برنامه ریزی مشخصی روی آن صورت نگرفته و امید است که شکل گیری شهرک های فن آوری موجب آغاز برنامه ریزی دراین زمینه شده و خود به عنوان یکی از مراکز مهم چنین خوشه هایی فعالیت کند.

دو هدف اصلی چنین نظامی اول کاهش شکاف تکنولوژیک کشور بامرزهای موجود دنیا و ارتقاء توان رقابت پذیری کشور در بازارهای صادراتی می باشد. هدف دوم نیز در رابطه با نوسازی پایه های صنایع موجود و توسعه منطقه ای می باشد. با توجه به  نوع فعالیتهای فوق عاملینی که می بایست در سیاست جذب به آنها توجه ویژه  شود عبارتند از:

·   واحد های R&D شرکت های بزرگ( و در صورت امکان، استقرار بخش محدودی از پیشرفته ترین بخش تولیدی آنها )

·   مراکز دولتی وغیر دولتی تحقیقاتی، استاندارد، خدمات فن آوری و Accredition شهرک در رابطه با صنعت مربوطه

·        انتقال یا توسعه مراکز دانشگاهی مرتبط با فعالیتهای شهرک

·        جذب شهرکهای خدماتی مهندسی و واحد های تحقیق و توسعه مستقل

·   جذب یا ایجاد شرکت های کوچک مستقل یا زایش آنها از بطن شرکتها و مراکز تحققاتی موجود البته باید توجه داشت که حمایت کوتاه مدت از آنها در قالب تسهیلات انکوباتوری، نوع تسهیلات مورد نیاز شهرک و قیمتهای فروش یا اجاره را تحت تأثیر قرار میدهد. چرا که شرکتهای کوچک و جدیدالتأسیس به دنبال هزینه های کمتر و امکانات جمع و جورتر هستند و خواهان استفاده از امکانات تسریع کننده برای ایجاد ارتباط با واحدها و مراکز مستقر در شهرک  و بیرون از شهرک می باشند و نیاز به تسهیلات اطلاع رسانی فنی، آموزشی و بازار یابی مشترک دارند.

سازمان‌های غیر دانشگاهی

گزارش پروژه‌ی پژوهشی بررسی تجارب مشابه

در زمینه‌ی شرکت‌های دانشگاهی (۳)- سازمان‌های غیر دانشگاهی

سازمان‌های غیر دانشگاهی

همان‌طور که پیشتر اشاره گردید برخی نهادهای مرتبط با توسعه‌ی کارآفرینی توسط افرادی خارج از دانشگاه و از طریق منابعی غیر از بودجه‌ی دانشگاه ایجاد شده‌اند. مؤسسه‌های دشپند و MIT-لملسون در دانشگاه MIT و C2C در دانشگاه استنفورد از جمله‌ی این نهادها هستند. وجه مشترک این سه نهاد مشارکت فعال آنها در قسمت تبدیل ایده به محصول است که سرمایه‌گذاران حرفه‌ای کمتر تمایلی به سرمایه‌گذاری در آن دارند.

مرکز دشپند

این مرکز با سرمایه‌گذاری بیست میلیون دلاری آقا و خانم دشپند، در 2002 میلادی راه‌اندازی گردید. هدف از ایجاد این مرکز از سوی بنیان‌گذار آن ”پر کردن شکاف نوآوری“ عنوان شده است. شکاف نوآوری عبارت است از عدم تحقق ایده‌های مفید و اثربخش به دلیل موانع مختلفی که پیش روی آن‌ها قرار می‌گیرد.

ماموریت مرکز این است که فرآیند نوآوری را گسترش دهد و تضمین کند که ایده‌های خوب به واقعیت می‌پیوندند. راهی که برای این منظور در نظر گرفته است عبارت است از

·         ارتقای اولین مراحل توسعه‌ی تکنولوژی با استفاده از ” سرمایه‌گذاری انعطاف پذیر

·         اتصال مخترعان دانشگاه MIT با ”سرمایه‌گذاران و شبکه های کسب و کار“ ( به ویژه در نیو انگلند) از راه سیمپوزیم و آموزش و تلاش‌های مشابه.

·         گره زدن تحقیقات فن‌پایه دانشگاه MIT با نیاز بازار.

برای دستیابی به هدف گذر از شکاف نوآوری، مرکز دشپند، تعدادی برنامه را طراحی کرده که در داخل و خارج از محیط MIT اجرا می‌شود. مطابق این برنامه‌ها در طول پنج سال اول مرکز دشپند تا پانزده میلیون دلار را به نوآوری و طرح‌های خلاقانه اختصاص می‌دهد. این سرمایه‌گذاری، هیأت علمی و دانشجویان را بر آن داشته است تا در طرح‌ها و تحقیقاتی که به بازار ختم می‌شوند حضور یابند و در برنامه‌هایی که به تجاری شدن ایده‌ها سرعت بیشتر می‌بخشد مشارکت کنند.

از مفهوم تا شرکت

از مفهوم تا شرکت[1] که با نام اختصاری C2C شناخته می‌شود، عنوان یک صندوق سرمایه‌گذاری (اولیه) مخاطره‌پذیر[2] است که در سیلیکون ولی واقع شده است و به اساتید، محققین، کارکنان، فارغ‌التحصیلان یا دانشجویان دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی کمک می‌نماید تا فعالیت‌های اقتصادی مخاطره‌آمیز را بدون ترک مشاغل فعلی خود راه‌اندازی کنند. صندوق C2C بر دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی پیشرو در غرب ایالات متحده متمرکز نموده است. دانشگاه‌های Caltech و UCLA همکاری دارد.

C2C به عنوان یک شریک قابل اعتماد، مهارت و تخصص ویژه‌ای را در فرآیند شکل‌گیری شرکت "از ایده تا شرکت" ارائه می‌نماید. این صندوق در ایجاد تیم مدیریتی، تهیه‌ی طرح تجاری، کسب سرمایه‌ی اولیه و تبدیل ایده‌ها، محصولات و نمونه‌های اولیه به کسب و کارهای موفق، این محققین (که عموماً شرکتی را تابه‌حال راه‌اندازی نکرده‌اند) را یاری می‌نماید.

شبکه‌ها

یکی از مهمترین پایه‌های توسعه‌ی فرهنگ کارآفرینی شبکه‌های متعددی است که زمینه‌ی دسترسی کارآفرینان به منابع مالی، تحقیقاتی، مشاوره‌ای، دانش و تجربه را فراهم می‌آورند. کار‌آفرینان و صاحبان ایده به ‌نحوی از انحاء با سرمایه‌گذاران، انجل‌ها و سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر ارتباط داده می‌شوند تا ایده‌ها و کسب‌ و کار‌های کوچک تبدیل به شرکت‌ها و کمپانی‌های قدرتمند شوند. شبکه‌ها حول محورهای مختلفی شکل می‌گیرند، هرچند مهمترین آنها موضوع سرمایه است، ولیکن شبکه‌هایی با محوریت کارآفرینان با تجربه، و مباحث تخصصی نیز شکل می‌گیرند که می‌توانند فواید بسیاری داشته باشند. در این قسمت به نمونه‌هایی موفق از این شبکه‌ها در هر یک از محورها اشاره می‌شود. البته لازم به ذکر است که شبکه‌‌ها به واسطه‌ی شکل‌گیری آنها توسط گروهی از افراد علاقمند و خاصیت غیر انتفاعی و داوطلبانه بودن به راحتی شکل می‌گیرند و تعداد آنها زیاد است و موارد زیر تنها به عنوان مثال ذکر می‌شوند.

شبکه‌های با محوریت سرمایه

شبکه‌ی TCN

شبکه‌ی سرمایه‌گذاران TCN[3] یک سازمان غیر‌انتفاعی آموزشی خدماتی است که با مأموریت گرد‌هم‌آوری کار‌آفرینان و سرمایه‌‌گذاران بیش از دو دهه قبل تشکیل گردید. این مؤسسه پیشتر در MIT، شبکه‌ی سرمایه‌گذاری فن‌آوری[4] خوانده می‌شد. این مؤسسه در سال 1984 به دست پروفسور ویلیام وتزل در CVR [5] در دانشگاه همپشایر به‌عنوان یک نهاد غیر‌انتفاعی تأسیس گردید و در سال 1994 به بوستون منتقل شد و به فرزند‌خواندگی MIT درآمد و همکاری‌اش را با آن آغاز کرد و در 2004 نامش را به The Capital Network  تغییر داد تا نقش و بازتاب بهتری در برقراری ارتباط بین گروه‌های گوناگونی از سرمایه‌گذاران و شرکت‌هایی ایفا کند که فرصت‌های مالی و مؤسسات سرمایه‌گذار را جستجو می‌کنند.

TCN برنامه‌های آموزشی در زمینه‌ی فرآیند سرمایه‌گذاری را برای سرمایه‌گذاران تدوین و ارائه می‌نماید آن‌ها را با دیگر شبکه‌های سرمایه‌گذاری آشنا می‌کند، اطلاعات کار‌آفرینان را در اختیارشان قرار می‌دهد و شرکت‌هایی را که به دنبال سرمایه‌گذاری مالی هستند به آن‌ها معرفی می‌کند.

انجمن سرمایه‌ی مخاطره آمیز: انجمن سرمایه‌ی مخاطره آمیز، بانی و حمایت کننده‌ی تنوعی از رویدادهای گروهی با سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر و کارآفرینان شامل ایراد سخنرانی، کارگاه‌ها و سایر رویدادهای اجتماعی است. طیف اعضای انجمن از افرادی با تجارب قبلی تا کسانی که برای اولین بار در حال کاوش صنعت سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر هستند، تشکیل می‌شود. (دانشگاه استنفورد)

انجمن سرمایه (سهام) خصوصی: این انجمن به ترویج و افزایش اطلاع و آگاهی در مورد صنعت سرمایه‌گذاری خصوصی می‌پردازد. فعالیت‌های انجمن بر سرمایه‌ی مورد نیاز برای رشد و توسعه در مراحل میانی و سرمایه‌گذاری مراحل نهایی تمرکز یافته است. (دانشگاه استنفورد)

 

شبکه‌های با محوریت کارآفرینان

جامعه‌ی کارآفرینان

جامعه‌ی کار‌آفرینی MIT در سال 1997 به‌عنوان مؤسسه‌ای از سوی فارغ‌التحصیلان MIT برای کار‌آفرینی در تمامی قسمت‌های MIT، بنا نهاده شد. مأموریت  E-Society ایجاد و راه‌اندازی یک شبکه‌ی ارتباطی انسانی بین دانشجویان  MIT و فارغ‌التحصیلان اخیر MITو نیز درگیر کردن هیأت علمی، کارکنان و سایرین در فرآیند راه‌اندازی کسب و کارهای جدید است. منافع اصلی E-Society عبارتند از:

n        دسترسی به شبکه‌ای از‌ کار‌آفرینان مجرب که متعهد به خدمت‌رسانی، مربی‌‌گری و مشاوره به اعضاء هستند

n        فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری در ایده‌های نوی کار‌آفرینان MIT و مربی‌گری و مشاوره‌ی آن‌ها

n        ایجاد بهترین شیوه‌ی جبران خدمات  MIT، نهادی که پیروزی در کسب و کار را ممکن می‌سازد.

انجمن کارآفرین: انجمن کارآفرینی در دانشگاه استنفورد فرصت‌های کسب مشاوره و شبکه‌سازی با مالکین کسب و کار در خارج را فراهم کرده و ارتباطاتی بین دانشکده‌ی عالی بازرگانی و جامعه‌‌ی کارآفرینانه در دره سیلیکون ایجاد می‌کند. این کلوب همراه با CES حامی بزرگترین کنفرانس در GSB بوده و کارآفرینان، سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر و اعضای هیأت علمی را برای یک کنفرانس یک‌روزه در زمینه‌ی کارآفرینی گرد‌هم می‌آورد.

محور مباحث تخصصی

تک لینک: تک لینک MIT (MIT Tech Link) یک سازمان شبکه‌ای است برای دانش‌آموختگان، دانش‌جویان کار‌شناسی ارشد و حرفه‌ای‌ها به منظور همکاری، جستجوی تحقیقات نوین و پرورش ایده‌های خلاقانه و کار‌آفرینانه است. تک لینک با بیش 1200 عضو، بزرگترین نهاد دانشگاهی است که به صورت میان رشته‌ای در جامعه‌ی MIT مشغول به کار است. تک لینک توسط انجمن فارغ‌التحصیلان MIT، انجمن فارغ‌التحصیلان دانشکده‌ی بازرگانی اسلون، و اسپانسر‌های بخش خصوصی حمایت می‌شود و رخدادها و مراسم‌‌‌ها سالیانه‌ای را دنبال می‌کند.

جامعه‌ی کارآفرینی دانشجویی آسیا- اقیانوسیه: جامعه‌ی کارآفرینی دانشجویی آسیا- اقیانوسیه یک سازمان کارآفرینی دانشجویی بین‌المللی است که به آموزش و شبکه‌سازی رهبران و پیشروان کارآفرینی دانشجو در سراسر جهان در زمینه‌ی تکنولوژی و کسب و کار اختصاص دارد. ASES- دانشگاه استنفورد سازمانی بنیان‌گذار است و عضو ارشد کمیته‌ی جهانی ASES است.

انجمن زنان در مدیریت: انجمن زنان در مدیریت دانشگاه استنفورد تشکیلاتی است که توسط دانشجویان سازماندهی شده و زنان را در دستیابی به پتانسیل حرفه‌ای کامل خود از طریق فراهم کردن مشاوره راهنمایی می‌نماید. این انجمن فعالیت‌های یادگیری و تبادل ایده‌ها در مورد موضوعات پیش‌روی زنان در مورد مدیریت، و ایفای نقش‌های رهبری پشتیبانی می‌کند.

خدمات و برنامه‌های توسعه‌ی کارآفرینی

خدمات و برنامه‌های توسعه‌ی کارآفرینی

 

انگیزه‌بخشی

یکی از اقدامات اصلی دانشگاه‌ها در زمینه‌ی کارآفرینی به ترغیب و انگیزش دانشجویان در مرحله‌ی اول و خانواده‌ی دانشگاه در مرحله‌ی بعد اختصاص دارد. برای این منظور از روش‌های مختلفی استفاده می‌شود. طیف این اقدامات نسبتاً گسترده است و در قالب‌های متنوع و خلاقانه در هر دانشگاه برگزار می‌شوند. احتمالاً مهمترین فعالیت از این دست مسابقه‌های BP است که تقریباً در همه‌ی دانشگاه‌های مورد بررسی برگزار می‌شود. بجز مسابقه، برگزاری سخنرانی‌های منظم با دعوت از کارآفرینان برجسته، سمینارها، و گروه‌های بحث نیز از جمله‌ی این اقدامات ترویجی به شمار می‌آیند.

مسابقه‌های BP

یکی از اقدامات مشترک در دانشگاه‌های مورد بررسی برگزاری مسابقه‌های سالانه‌ی طرح تجاری و کارآفرینی است. این مسابقه‌ها که معمولاً دارای جوایز ارزنده و چشمگیری هستند با عناوین موضوعات مختلفی برگزار می‌شوند. برخی از آنها به منظور تشویق ایده‌های برتر در زمینه‌های تجاری-اقتصادی و برخی نیز در زمینه‌های اجتماعی برگزار می‌شوند.

مسابقه‌ی کارآفرینی دانشگاه ملی سنگاپور

مسابقه‌ی Start-Up@Singapore یک مسابقه ملی در زمینه طراحی و راه‌اندازی فعالیت های اقتصادی و بازرگانی می‌باشد که به طور مشترک توسط مرکز کارآفرینی دانشگاه ملی سنگاپور[1]، انجمن فارغ‌التحصیلان دانشکده اقتصاد و بازرگانی دانشگاه سنگاپور[2] و جامعه کارآفرینان دانشگاه سنگاپور[3] برگزار می‌شود. این مسابقه که برای اولین بار در سال 1999 برگذار شد، رشد و توسعه قابل توجهی داشته است و امروزه به صورت یک معبر مورد توجه برای راه اندازی فعالیت‌های اقتصادی و همچنین جذب کارآفرینان مشتاق، سرمایه‌گذاران، مدیران ارشد و با سابقه در زمینه کسب و کارهای مخاطره‌آمیز و کارآفرینی در آمده است.

این رقابت شبکه‌ای از امکانات جهت سازمان‌دهی تیم‌ها، همکاری، نظارت و مشاوره، آموزش کارآفرینی و سرمایه را برای شرکت کنندگان فراهم می‌کند. حداقل پاداشی که تمامی شرکت‌کنندگان در مسابقه از آن برخوردار می‌شوند بازخور داوران معتبر مسابقه است. علاوه بر این مجموعه‌ای به ارزش 70.000 دلار آمریکا به صورت جوایز نقدی و غیر نفدی (محصولات و خدمات) بین برندگان مسابقه توزیع می‌شود.

مسابقه‌های کارآفرینی دانشگاه استنفورد

رقابت کارآفرینان: این رقابت BASES E-Challenge نام دارد و بزرگترین مسابقه‌ی طرح تجاری استنفورد با جایزه‌ی سالانه 75000 دلار وجه نقد و نیز در حدود 200000 دلار جوایز غیرنقدی (به صورت خدمات فنی و تجاری) می‌باشد. تیم‌های دانشجویی تجربه و کمک‌های مشاوره‌ای مورد نیاز را از طریق مربی‌گری، کارگاه‌ها و بازخورد از جانب کارآفرینان برتر، سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر و افراد آکادمیک بدست می‌آورند.

رقابت کارآفرینان اجتماعی: عنوان این مسابقه Social E-Challenge است که مسابقه‌ی سالانه طرح‌های تجاری استنفورد برای کسب و کارهای انتفاعی و فعالیت‌های مخاطره‌آمیز غیرانتفاعی مرتبط با زمینه‌های اجتماعی و زیست‌محیطی است. شرکت‌کنندگان توسط کارآفرینان اجتماعی برتر، رهبران غیرانتفاعی و سرمایه‌گذران فعالیت‌های انسان‌دوستانه مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. جایزه آن نیز بیش از 20000 دلار برای تأمین سرمایه‌ی اولیه و خدمات مورد نیاز است. این مسابقه، کارگاه‌ها، مراسم معارفه و برنامه‌های مربی‌گری را برای کمک به افراد علاقه‌مند در تیم‌های شرکت‌کننده، توسعه‌ی مهارت‌ها و تدوین طرح‌های تجاری ارائه می‌نماید. تیم‌ها برای توسعه‌ی ایده‌هایی که از یک زیربنای اجتماعی و یا زیست‌محیطی برخوردار بوده و در عین‌حال به لحاظ مالی توان ادامه‌ی فعالیت داشته باشند، به رقابت می‌پردازند. تعریف BASES از کارآفرینان اجتماعی عبارت است از کسانی که اشتیاق و علاقه‌ی شدید به یک رسالت و مأموریت اجتماعی را با سیستم و نظام شبه تجاری ترکیب می‌کنند.

مسابقه‌ی $100K دانشگاه MIT

این مسابقه در یک دوره‌ی یکساله امکان راه‌اندازی کسب‌و کار را برای افرادی که دارای ایده هستند فراهم می‌آورد و در طول این دوره شرکت‌کنندگان درباره‌ی کسب‌کار موفق می‌آموزند از دانش مشاوران برخوردار می‌شوند و با سایر دانشجویان علاقه‌مند آشنا شده و تیم خود را تشکیل می‌دهند.

مسابقه‌ی $100K ‌ پیشتر $50K بود ولیکن هم اکنون بخش جدیدی به آن اضافه شده است که اختصاص به کار‌آفرینی در کشور‌های در حال توسعه دارد و کل مبلغ مسابقه به $100K افزایش یافته است. دو بخش مسابقه عبارتند از 1) مسابقه‌ی کسب‌کار 2) مسابقه‌ی کار‌آفرینی توسعه

1)      مسابقه‌‌ی کسب‌و کار: در این مسابق طرح‌هایی شرکت می‌کنند که دارای فن‌آوری‌های پیشرفته و ریسک/ بازده‌ی بالایی باشند و یک بازار هدف قابل توجه را هدف می‌گیرند. این طرح‌ها غالباً مورد توجه صندوق‌های سرمایه‌گذاری در کسب‌کار‌های فن‌آورانه قرار دارند.

2)      مسابقه‌ی کار‌آفرینی توسعه: این مسابقه بر طرح‌هایی تمرکز دارد که برای جوامع کم ‌درآمد کشور‌های توسعه یافته و یا در حال توسعه آماده شده‌اند.

سایر برنامه‌های انگیزشی

Enterprise Tuesdays: این برنامه که در دانشگاه کمبریج برگزار می‌شود، شامل یکسری کارگاه‌ها و سخنرانی‌های هفتگی می‌باشد که در آنها از  کارآفرینان موفق و مشهور دعوت به عمل می‌آید. این کار به جوانان اعتماد به نفس لازم برای شروع کسب‌وکار خود را می‌دهد و آن‌ها را تشویق و علاقه‌مند به حرکت‌های کارآفرینانه می‌نماید. این برنامه برای تمام دانشجویان و کارمندان دانشگاه، آزاد است و مخصوصاً برای کسانی طراحی شده است که: می‌خواهند یاد بگیرند چگونه می‌توان ایده را به کسب‌وکار تبدیل کرد، می‌خواهند بفهمند آیا کارآفرینی برای آنها مناسب است یا خیر، می‌خواهند واژه‌های کسب‌وکار و نحوه تفکر تجاری را یاد بگیرند، می‌خواهند برخی مهارت‌های عملی کارآفرینی را یاد بگیرند و یا می خواهند بدانند چگونه در مراحل اولیه می‌توان از حقوق معنوی طرح خود حفاظت نمود. در این برنامه هر بار پس از سخنرانی امکان شبکه‌سازی پدید می‌آید زیرا امکان دیدن کارآفرینان و کسانی که به این موضوع علاقه‌مندند و در کمبریج حضور دارند، فراهم است.

گروه‌های تخصصی با موضوعات خاص: این گروه‌ها توسط اعضای فروم کسب و کار MIT ایجاد می‌شود به این صورت که دسته‌ای از اعضا که دارای علایق مشترک در یک زمینه هستند (به عنوان مثال ارتباطات راه دور، نانو‌تکنولوژی، RFID، انرژی، پردازش پیشرفته) گروهی را تشکیل می‌دهند. این گروه به بحث و بررسی وقایع و روندهای آن صنعت می‌پردازند.

مجموعه سخنرانی‌های رهبران اندیشه کارآفرینانه: مجموعه‌ای از سمینارهای هفتگی با همکاری مشترک BASES و STVP در دانشگاه برگزار می‌شود که در آن‌ها از کارآفرینان موفق و سرمایه‌گذاران مطرح برای سخنرانی دعوت می‌شود تا دانشجویان را با مسایل روز آشنا سازند. در ادامه و در برنامه‌ی ناهار یا عصرانه‌ای که با حضور این افراد برگزار می‌گردد، دانشجویان در محیطی دوستانه می‌توانند سوالات و نظرات خود را با آن‌ها مطرح کنند.

BASES Digest: نشریه‌ای هفتگی است که به صورت الکترونیکی منتشر می‌گردد و آخرین اطلاعات مربوط به رویدادهای کارآفرینانه در استنفورد و سیلیکون‌ولی را به اطلاع اعضاء (بیش از ۵۰۰۰ عضو) می‌رساند.

آموزش

در زمینه‌ی آموزش‌های کارآفرینی به نظر می‌رسد جهت‌گیری کلی آموزش‌ها به سمت استفاده‌ی هر چه بیشتر از روش‌های یادگیری در عمل و کسب تجربه است و اگرچه روش‌های سنتی مبتنی بر کلاس درس جایگاه خاص خود را دارند، کارآموزی‌ها و برنامه‌های آموزشی ابتکاری یادگیری عملی نقش پررنگی پیدا کرده‌اند.

دوره‌ی E-Lab

یکی از پرطرفدارترین دوره‌های آموزش که در دانشکده‌ی مدیریت اسلون MIT ارائه می‌شود E-Lab نام دارد. دوره‌ای که در طول یک ترم ارائه می‌شود. دانشجویان در طول این دوره هفته‌ای یک روز در یک شرکت در حال راه‌اندازی مشغول به‌کار می‌شوند. تیمی میان‌‌رشته‌ای از دانشجویان MBA  و مهندسی برای حل مشکلات واقعی موجود کار می‌کنند. دانشجویان در این طرح وظایف مختلفی را برعهده می‌گیرند، وظایفی همچون انجام تحقیقات بازار یک شرکت در مرحله‌ی عرضه‌ی سهام به بازار بورس، تهیه برنامه‌ی بازاریابی یا تهیه پروفایل مشتریان شرکت.

تیم‌های دانشجویی رشته‌های علوم محض، و مهندسی و مدیریت یک روز در هفته را به صورت فعال در تعامل نزدیک با مدیریت ارشد شرکت قرار دارند و در نتیجه‌ی این مشارکت تجربیات ارزنده‌ای در مورد راه‌اندازی یک شرکت نوپا به‌دست می‌آورند. شرکت‌ها نیز دستیارانی را به‌خدمت می‌گیرند تا جنبه‌های ضروری کسب و کارشان را که در مراحل آغازین است تجزیه و تحلیل می‌کنند.

دوره‌ی MFP: یک برنامه‌ی کاری/ مطالعاتی 9 ماهه در دانشگاه استنفورد است که توسط STVP اجرا می‌شود. این برنامه به منظور ایجاد و توسعه‌ی یک درک تئوریک و عملی از تکنیک‌های رشد و توسعه‌ی شرکت‌های تکنولوژی‌محور نوظهور طراحی شده است. این برنامه سلسله‌ای از دروس مرتبط با موضوع مدیریت شرکت‌های تکنولوژیک را با کارآموزی (همراه با حقوق) تابستانه در یک شرکت نوپا، پشتیبانی و راهنمایی مداوم، و فعالیت‌های شبکه‌ای ترکیب می‌کند. MFP یک دوره‌ی بسیار کامل و فراگیر آموزش کارآفرینی به شمار می‌آید که از آوریل تا دسامبر هر سال (شامل فصل‌های بهار، تابستان و پاییز) برگزار می‌شود. نام نویسی در این دوره منحصر به 12 دانشجوی برجسته‌ی مهندسی و علوم محض در دوره‌ی کارشناسی است.

Enterprising Studentsبرای دانشجویان این امکان وجود دارد که یک تابستان را همراه یک تیم کارآفرین بگذرانند. این برنامه یک برنامه یادگیری عملی می‌باشد. همچنین همراه این برنامه طی یک هفته فشرده دانشجویان با حضور در کمبریج با مهارت‌ها و دانش ایجاد کسب‌وکار آشنا می‌شوند. امکان شبکه‌سازی و دسترسی به منابع کمبریج نیز در این یک هفته وجود دارد.

کارآموزی فرامرزی: برنامه‌های کارآموزی یک‌ساله برای دانشجویان کارشناسی NUS در سیلیکون‌ولی یا بیوولی برگزار می‌شود. دانشجویان در کسب و کارهای نوپای های‌تک کارآموزی می‌کنند. در همان زمان، در دوره‌های کارآفرینی در دانشگاه استنفورد و یا دانشگاه پنسیلوانیا حضور می‌یابند.

مشاوره

مشاوره‌ها در قالب‌های مختلفی به کارآفرینان دانشگاهی عرضه می‌شوند. استفاده از جلسات نقد و بررسی، کلینیک‌های مشاوره، و مربی‌گری از جمله‌ی این روش‌ها هستند. تأمین مشاوران مورد نیاز نیز به طریقه‌های مختلفی صورت می‌گیرد نظیر، استفاده از شرکت‌های مشاوره‌ی حرفه‌ای، استفاده از افراد خبره‌ی علاقمند به همکاری با دانشگاه، و نیز کارآفرینان با تجربه

مربی‌گری[4]: مؤسسه‌ی انترپرایز دانشگاه کمبریج با پشتیبانی شرکت مشاوره KPMG‌، برنامه مربی‌گری کسب‌وکارها را برای کمک به راه‌اندازی و رشد موفق شرکت‌های کارآفرین پیاده می‌کند. این برنامه جهت جایگزینی تجربه اندوخته‌شده در فرد ایجاد شده است یعنی چون تجربه از یک فرد به فرد دیگر قابل انتقال نیست، یک فرد متخصص و مجرب مسیر حرکت کسب‌وکارها را مدنظر قرار داده و در صورت لزوم حرکت آن‌ها را اصلاح می‌کند. یک کارآفرین ممکن است در ابتدای راه مهارت‌های لازم را نداشته باشد، یا درباره تصمیم خود مردد باشد که در اینصورت یک مربی می‌تواند برای او بسیار مفید باشد. مربی به‌خصوص در فاز راه‌اندازی بسیار گره‌گشاست.

کلینیک راه‌اندازی: این برنامه توسط فروم کسب و کار دانشگاه MIT برگزار می‌شود. حضور در کلینیک‌های راه‌اندازی به دارندگان ایده و طرح تجاری در ارزیابی میزان آمادگی آنها برای جذب سرمایه‌گذار کمک می‌کند، در این کلینیک‌ها کارآفرینان درمی‌یابند که سرمایه‌گذاران دقیقاً به دنبال چه چیزی می‌گردند، چگونه تصمیم می‌گیرند و از ارائه‌هایی که به عنوان نمونه انجام می‌شوند می‌آموزند چگونه طرح و ارائه‌‌ی خود را به نحو مناسبی انجام دهند. در یک کلینیک راه‌اندازی، دو شرکت از پیش انتخاب شده طرح تجاری خود را ارائه می‌دهند و نظرات پانلی متشکل از خبرگان و نیز مخاطبان برنامه در طول صرف شام غیررسمی دریافت می‌کنند.

برنامه کاتالیست مؤسسه‌ی دشپند: در برنامه‌ی کاتالیست مرکز دشپند یک گروه بسیار مجرب از افراد حضور دارند که از سابقه‌ی بالایی در نوآوری، تجاری‌سازی تکنولوژی، و کارآفرینی برخوردارند. این افراد در راستای مأموریت دشپند به مبتکران دانشگاه برای رسیدن ابداعاتشان به بازار کمک می‌کنند. هدف این برنامه سرعت بخشیدن به تحقیقاتی است که با نگاه تجاری‌سازی دنبال می‌شوند.

برنامه‌های GET SMART: در این برنامه گروه‌های کوچکی از کارآفرینان تکنولوژی ـ محور و یک مشاور گردهم می‌آیند تا در مورد مشکلی که توسط خود کارآفرینان انتخاب می‌شود به بحث بپردازند و در محیطی آرام و به دور از تنش‌های تجاری پاسخ سؤال‌های خویش را بیابند. پیش‌شرط شرکت در چنین جلساتی، عضویت در فروم کسب و کار MIT و نیز کارآفرین بودن است. در هر یک از این جلسات حداکثر 10 نفر کارآفرین در جلسه حضور دارند و محتویات جلسه محرمانه باقی می‌ماند و همه‌ی افراد فرصت طرح سؤال و گرفتن پاسخ را خواهند داشت. کارآفرینان هنگام ثبت‌نام برای جلسه‌ سؤالات خود را نیز تحویل می‌دهند که مشاور آن‌ها را دسته‌بندی کرده و پاسخ دهد.

 

تأمین منابع مالی

شاید مهمترین مسأله‌ی پیش روی کارآفرینان تأمین منابع مالی در مراحل مختلف راه‌اندازی باشد. در دانشگاه‌های مورد بررسی سه منبع حمایت مالی مشاهده شد: (1) اصلی‌ترین روش تأمین مالی کسب و کارها از طریق سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر است. کاری که دانشگاه در این زمینه انجام می‌دهد فراهم آوردن ارتباطات هرچه بیشتر کارآفرینان و سرمایه‌گذاران بالقوه از طریق ایجاد شبکه‌ها و برگزاری مراسم‌های مختلف است. دانشگاه‌های MIT، و استنفورد در فراهم کردن چنین بستری بسیار موفق عمل کرده‌اند. (2) در برخی موارد خود دانشگاه نسبت به سرمایه‌گذاری در کسب و کارها اقدام می‌نماید که این کار نیز خود به دو روش انجام می‌شود از طریق دفاتر ثبت تکنولوژی در دانشگاه یا از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطر پذیر متعلق به دانشگاه (3) از طریق برنامه‌های خاص نهادهای غیردانشگاهی مستقر در دانشگاه که عمدتاً در تأمین سرمایه‌ی هسته[5] و در مرحله‌ی تبدیل ایده به فرصت صورت می‌گیرد و علاوه بر تأمین سرمایه خدمات دیگری نیز به کارآفرینان ارائه می‌دهند.

دانشگاه کمبریج:

مؤسسه‌ی انترپرایز دو محل برای تامین سرمایه مالی کسب‌وکارهای نوپا دارد: صندوق چالش دانشگاه (UCF[6]) و صندوق سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر دانشگاه (UVC[7]). این دو صندوق، سرمایه پیش‌هسته را در اختیار کسب‌وکارها قرار می‌دهند. اگر تصمیم بر این گرفته شود که تجاری‌سازی ایده یا مفهوم کسب‌وکار باید به شکل راه‌اندازی کسب‌وکار جدیدی باشد، سرمایه‌ی اولیه ممکن است از طریق UCF و UVC باشد. نیروهای زبده‌ای در UCF فعالیت می‌کنند که در این‌گونه مواقع مدیریت پرونده‌ی مورد مربوطه را که باید به کسب‌وکار تبدیل شود، بر عهده می‌گیرند. انترپرایز البته روابط بسیار مناسبی با دیگر مؤسسه‌های سرمایه‌گذاری دارد که در مراحل بعدی می‌تواند از یاری آن‌ها بهره بگیرد. از جمله این موارد گرنت‌هایی هستند که توسط آژانس‌های مختلف دولتی و اروپایی نظیر وزارت بازرگانی و صنایع، اتحادیه اروپایی، اتاق بازرگانی ارائه می‌شوند.

دانشگاه سنگاپور:

با ایجاد یک شرکت در NUS، دفتر ارتباطات صنعتی و فناوری عملاً یکی از شرکای تجاری قلمداد می‌شود و اگر علاوه بر حمایت‌های معنوی و حقوقی به حمایت‌های مالی نیز نیاز باشد دفتر پشتیبانی کسب و کار نیز درگیر می‌گردد. طبق قوانین دانشگاه در این شرایط، دانشگاه مالک فناوری اختراعی محسوب گردیده و در قبال حمایت‌های فوق‌الذکر، دانشگاه به طور عادلانه در سهام شرکت سهیم می‌شود. دفتر پشتیبانی کسب و کار از متخصصینی برای کمک به کسب و کارهای نوپا در ارزیابی طرح‌های تجاری و ایجاد ارتباط با شبکه‌ی وسیعی از مربیان کسب و کار، مشاوران و سرمایه‌گذاران بهره می‌گیرد. علاوه بر آن کسب و کارهای واجد شرایط از کمک‌های مالی تا سقف 300000 دلار سنگاپور برخوردار می‌شوند. علاوه بر این تلاش‌های بسیاری شده است تا سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر به همکاری با دانشگاه و سرمایه‌گذاری در طرح‌ها ترغیب شوند.

دانشگاه‌های MIT و استنفورد:

این دو دانشگاه الگور تقریباً مشابهی دارند. در مرحله‌ی تبدیل ایده‌ها به طرح‌های منسجم و قابل دفاع در برابر سرمایه‌گذاران حرفه‌ای، بیشتر نهادهای غیردانشگاهی که در بخش ساختار در مورد نقش آنها توضیح داده شد فعال هستند (MIT-لملسون و دشپند در MIT و C2C در استنفورد) و به سرمایه‌گذاری در مرحله‌ی ایده و تأمین سرمایه‌ی هسته می‌پردازند. در این قسمت به دو نمونه از برنامه‌های این مؤسسات اشاره می‌شود. چنانچه این ایده‌ها مراحل اولیه‌ی خود را سپری کنند سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر که شبکه‌های ارتباطی گسترده‌ای با دانشگاه دارند در طرح‌های جذاب سرمایه‌گذاری می‌کنند. دانشگاه‌ها خود کمتر به سرمایه‌گذاری مستقیم اقدام می‌کنند، ولی چنانچه بحث ایجاد یک کسب و کار بر پایه‌ی تکنولوژی توسعه‌یافته و ثبت‌شده در دانشگاه باشد ممکن است دفتر ثبت تکنولوژی خود به عنوان یک شریک و سرمایه‌گذار به همکاری با تیم کارآفرین بپردازد.

Inven team: این برنامه توسط مؤسسه‌ی Lemelson-MIT اجرا می‌شود و مأموریت آن ایجاد نسل جدیدی از نوآوران است. یک پاداش و کمک هزینه‌ی ملی، پرورش نوآوری در میان دانش‌آموزان دبیرستان است. تجربه‌ی ”تیم نوآور“ بر آن است در فرآیند پاداش‌دهی انگیزه‌ی لازم را برای تشخیص مشکل و نیاز، یافتن راه‌حل از طریق جلسات طوفان فکری، و سرانجام ساخت نمونه‌ی اولیه‌ی محصول را در دانش‌آموزان ایجاد نماید. یادگیری از طریق تجربه‌ی ایده‌ محوری این برنامه است. دانش‌آموزان با روش‌های طراحی مهندسی روز آشنا می‌شوند و کار گروهی Teamwork را تمرین می‌کنند.

i-Teams: i-Team دانش‌جویان توانمند و پرانگیزه فارغ‌التحصیل را با آزمایشگاه‌های تحقیقاتی MIT و نیز شبکه‌های ارتباطی کسب‌وکار گردهم می‌آورد. بیشتر پروژه‌های این تیم‌ها از برندگان پاداش‌های دشپند هستند. تیم‌های دانشجویی، توجیه‌پذیری تجاری تحولات علمی و مهندسی را ارزیابی می‌کنند. اعضای تیم توسط محققان ارشد آزمایشگاه، اعضای هیأت علمی مرکز کارآفرینی، و افراد برجسته‌ی جامعه‌ی کسب و کار منطقه راهنمایی می‌شوند. به این وسیله آنها جهت‌گیری فن‌آوری و بازارهای محصول را شناسایی کرده و نوآوری‌های دانشگاهی را به ثمر می‌رسانند.

منافع اقتصادی کارآفرینی دانشگاهی

گزارش پروژه‌ی پژوهشی بررسی تجارب مشابه در زمینه‌ی شرکت‌های دانشگاهی( ۵) - منافع اقتصادی کارآفرینی دانشگاهی

منافع اقتصادی کارآفرینی دانشگاهی 

 

کارآفرینی در دانشگاه‌ها علاوه بر اثرات مثبتی که می‌تواند در زمینه‌ی توسعه‌ی نوآوری، افزایش رفاه، رشد اقتصادی، و ایجاد اشتغال در اقتصاد محلی و فراتر از آن در اقتصاد کشور داشته باشد، یک منبع درآمدی پایدار نیز برای دانشگاه به حساب می‌آید. برای تشریح چگونگی این درآمدزایی لازم است درباره‌ی فرآیند تجاری‌سازی تکنولوژی توضیح داده شود. فرآیند تجاری‌سازی عبارت است از تبدیل فن‌آوری‌های دانشگاه به محصولات/خدمات/کسب و کارهای جدید که از یک سو اثرات مثبتی بر رفاه جامعه دارد و از سوی دیگر درآمدهایی ایجاد می‌کند که هم مخترع، هم دانشگاه، و هم نهادهای اثرگذار بر کارآفرینی از آن برخوردار می‌شوند و می‌توانند فعالیت‌های خود را گسترش دهند. در این بخش گام‌های عمومی یک فرآیند تجاری‌سازی تکنولوژی ذکر می‌گردد:

1- تحقیق: مشاهدات و تجربیات بدست آمده در خلال فعالیت‌های تحقیقاتی غالباً منجر به کشفیات و اختراعات می‌شود. یک اختراع عبارت است از هر فرآیند، ماشین یا ترکیبی از مواد که مفید و سودمند باشد. بیشتر مواقع چند محقق در یک اختراع سهیم هستند.

2- افشای اولیه: برقراری ارتباط اولیه با دفتر ثبت تکنولوژی برای بحث در خصوص اختراع و کسب راهنمایی درباره‌ی نحوه‌ی افشا، ارزیابی و فرآیند حفاظت که در ذیل توضیح داده می‌شوند.

3- افشای اختراع: ابلاغ کتبی اختراع به دفتر ثبت تکنولوژی که نقطه‌ی شروع فرآیند رسمی انتقال تکنولوژی است. این اعلامیه به عنوان یک سند محرمانه حفظ می‌شود و در آن باید تمامی جوانب طرح با جزئیات، شرح داده شود تا امکان بررسی گزینه‌های مختلف تجاری‌سازی و اقناع مشتری فراهم آید.

4- ارزیابی: به دوره‌ای گفته می‌شود که در آن متخصصین ثبت تکنولوژی به مرور اطلاعات افشا شده، جستجو در حق اختراع‌های ثبت شده، تحلیل بازار و تکنولوژی‌های رقیب می‌پردازند تا پتانسیل تجاری سازی اختراع را تعیین کنند. بر مبنای این ارزیابی استراتژی واگذاری حق‌امتیاز به یک شرکت موجود یا راه‌اندازی یک شرکت جدید مشخص می‌شود.

5- حفاظت: فرآیندی است که برای حفاظت اختراع پیگیری می‌شود تا انگیزه‌ی لازم در شخص ثالث برای تجاری سازی ایجاد شود. روش رایج برای حفاظت حق اختراع است که برای این کار باید در دفتر حق اختراع کشور محل اختراع پرونده تشکیل داد و در صورت لزوم در سایر کشورها نیز آن را به ثبت رسانید.

6- بازاریابی: پس از معرفی تکنولوژی به دفتر ثبت تکنولوژی، کارشناسان شرکت‌هایی را که تجربه، منابع و شبکه‌های کسب‌وکار لازم برای عرضه‌ی تکنولوژی به بازار را دارا هستند شناسایی می‌کنند. این کار ممکن است به واگذاری حق‌امتیاز به یکی از این شرکت‌ها یا شکل‌گیری یک شرکت جدید منتهی شود.

7- الف): اگر ایجاد یک کسب‌وکار جدید به عنوان مسیر بهینه‌ی تجاری‌سازی انتخاب شد، دفتر ثبت تکنولوژی به بنیانگذاران شرکت جدید در برنامه‌ریزی و ایجاد شرکت و تأمین سرمایه‌ی مورد نیاز برای راه‌اندازی کمک می‌کنند.

7- ب): اگر بهترین راه تجاری‌سازی استفاده از یک یا چند شرکت موجود بود، کارشناس دفتر گیرندگان بالقوه‌ی امتیاز را شناسایی کرده و علایق، هدف‌ها و برنامه‌های مشترک برای تجاری سازی کامل تکنولوژی را شناسایی می‌کند.

8- واگذاری حق امتیاز: تفاهم‌نامه‌ی واگذاری حق امتیاز قراردادی است مابین دانشگاه و شخص ثالثی که طی آن حقوق دانشگاه بر تکنولوژی در ازای منافع مادی یا غیرمادی به آن شخص واگذار می‌گردد. این تفاهم‌نامه در هر دو حالت بیان‌شده در قسمت 7 کاربرد دارد. مفهومی به نام تفاهم‌نامه‌ی اختیار نیز وجود دارد که از آن برای دادن فرصت به شخص ثالث برای ارزیابی تکنولوژی و بازار آن پیش از خرید حق امتیاز استفاده می‌شود.

9- تجاری‌سازی: شرکت گیرنده‌ی حق امتیاز به توسعه‌ی تکنولوژی و سرمایه‌گذاری در آن برای تولید محصول یا خدمت می‌پردازد. این مرحله ممکن است در برگیرنده‌ی، تحقیق و توسعه، کسب مجوزهای قانونی، بازاریابی و فروش، پشتیبانی، آموزش و نظایر آن باشد.

10- درآمد: درآمد دریافتی از محل حق امتیاز میان سرمایه‌گذاران و دانشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی و بودجه‌ی عمومی دانشگاه توزیع می‌شود تا در فعالیت‌های بعدی به کار گرفته شوند. در مورد ضوابط تقسیم درآمد در قسمت بعد توضیح داده می‌شود.

 

چرخه‌ی درآمدزایی تجاری‌سازی تکنولوژی

در شکل مقابل چرخه‌ی درآمدزایی دانشگاه از محل تجاری سازی تکنولوژی نشان داده شده است. درآمد دانشگاه از کارآفرینی به دو طریق حاصل می‌شود، دریافت رویالتی از حق امتیازهای واگذار شده یا سود سهام شرکت‌هایی که دانشگاه در آنها سهام دار است. باید توجه داشت که اساساً راه افتادن چنین چرخه‌ای مستلزم زمانی نسبتاً طولانی است. نمودار بعد یک روند عمومی در تغییر درآمدهای ناشی تجاری‌سازی تکنولوژی را نشان می‌دهد. این نمودار روند تغییرات درآمد دانشگاه استنفورد از محل رویالتی دریافتی بابت حق امتیازهای واگذار شده را نشان می‌دهد.

در مورد درآمد حاصل از واگذاری حق امتیاز استفاده از تکنولوژی به شرکت‌ها (رویالتی)، از مرحله‌ی مطرح شدن مفهوم اولیه‌ی تکنولوژی تا به ثبت رساندن آن و بعد تا پیدا شدن کاربرد تجاری و فروش در قالب محصول یا خدمت زمانی طولانی لازم است. بنا به آمار، فاصله‌ی زمانی افشای یک اختراع تا کسب درآمد رویالتی از آن بین 10 تا 15 سال است. ضمن آن که تشکیل یک پورتفولیوی نسبتاً بزرگ از تکنولوژی‌های به ثبت رسیده برای بازاریابی و فروش به بخش‌های مختلف صنعت ضرورت دارد که این امر مستلزم سرمایه‌گذاری قابل توجه و فرآیندی زمان‌بر است.

در مورد شرکت‌هایی که با شراکت دانشگاه راه‌اندازی می‌شوند نیز وضع به همین منوال است. طی کردن مراحل رشد و رسیدن به مرحله‌ای که سوددهی قابل توجهی داشته باشند یا وارد بازار بورس اوراق بهادار شوند، مدت زمان زیادی لازم است ضمن آن‌که درصد قابل توجه شکست شرکت‌ها در این مرحله را نیز باید در نظر گرفت.

 

برای تقسیم مناقع حاصل از تجاری‌سازی یک تکنولوژی مابین ذینفعان، هر یک از دانشگاه‌ها خط مشی خاص خود را دارند. تمام دانشگاه‌های مورد بررسی دارای قسمتی تحت عنوان دفتر ثبت تکنولوژی هستند که وظیفه‌ی رسیدگی به امور ثبت مالکیت معنوی، اجرای فرآیند تجاری‌سازی تکنولوژی، و تعیین خط مشی و سیاست‌های دانشگاه در این زمینه را بر عهده دارند. به عنوان نمونه خط‌مشی دانشگاه استنفورد و سنگاپور در این بخش ذکر می‌شود.

خط مشی استنفورد

تمام وجوه حق امتیاز توسط OTL جمع‌آوری می‌شود، پس از پایان سال مالی استنفورد، حق امتیازهای واصله به صورت زیر توزیع می‌شوند:

15% برای پشتیبانی عملیات OTL کسر می‌شود، هزینه‌های مستقیم از قبیل هزینه‌های ثبت حق اختراع، که توسط دارنده حق امتیاز بازپرداخت نمی‌شود نیز کسر می‌شوند. سپس حق امتیازهای خالص به سه بخش تقسیم می‌شوند:

یک سوم سهم مخترع (مخترعین)

یک سوم سهم دپارتمان مخترع

یک سوم سهم دانشکده‌ی مخترع

حق امتیازهای تعلق گرفته به دپارتمان و دانشکده می‌بایست تنها برای مقاصد تحقیقاتی و آموزشی مورد استفاده قرار گرفته و منبع اضافی مهمی از سرمایه‌گذاری‌های این نهادها را تشکیل می‌دهند.

خط مشی دانشگاه ملی سنگاپور: حقوقی که از تجاری سازی طرح حاصل می‌شوند به این ترتیب تقسیم خواهند شد: مخترع 50 درصد، دانشکده 30 درصد، دانشگاه 20 درصد. در حال حاضر نرخ تقسیماتی که دانشگاه قید کرده‌است به این صورت می‌باشد. در حالی که این نحوه‌ی توزیع می‌تواند در زمان‌های مختلف با تصمیم دانشگاه تغییر نماید، اما در هر زمان وضعیت غالب، قابل بحث نبوده و بایستی به آن عمل شود. اگر بیش از یک مخترع در طرح همکاری داشته‌ باشند، 50 درصد حق مخترع بین تمامی تیم با نرخی که خود با یکدیگر توافق می‌کنند تقسیم خواهد شد.

 

هر وقت اراده کردید ، ایده های درخشان بازاریابی را شکار کنید

 

 

اگر بخواهید در فروش کالا یا خدمات خود موفق شوید و بتوانید شرکتتان را ارتقاء دهید ، به یک ایده بدیع ، موثر و کارآمد بازاریابی احتیاج دارید . اما ذهن شما مرتب به سوی همان ایده های کهنه و قدیمی برمی گردد اما شما از آنها خسته اید ، نمی خواهید دیگر ازشان استفاده کنید و می خواهید از یک استراتژی جدید ، هیجان انگیز و سرشار از ابتکار بهره گیرید . وقتی که همسرم نوزادی به دنیا آورد ومن پدر شدم ، توانستم به ایده های جدیدی در بازاریابی دست یابم . وقتی برای اولین بار پسرم را دیدم ، مثل بقیه پدر و مادر ها بودم و می خواستم ببینم که فرزندم به کدام از ما شبیه است . دیدم که برخی خطوط چهره اش به من شبیه است . بعضی دیگر به همسرم ، تعدادی به دیگر اعضای خانواده و برخی هم کاملاً جدید هستند . طبیعت هرگز کسی را گول نمی زند . اگر به طبیعت نگاه کنیم و به روندی که کارهای طبیعت طبق آن پیش می رود ، دقت کنیم ، می توانیم چیزهای زیادی یادبگیریم . آنگاه اگر این درس ها را در کسب و کارمان به کار بندیم ، به جلو خواهیم رفت . زمانی من با مدیر اجرایی جوان در یکی از رسانه ها کار می کردم . او اکنون خود صاحب یک شبکه است . این جوان به من اندرزداد که اگر می خواهم ثروتمند و مشهور شوم ، از تجربیات و ایده های خوب دیگران استفاده کنم . خیلی از ایده های خوبی که به آن برمی خورید ، دیگران بارها و بارها از آنها استفاده کردند . توجه کنید که اگر این روش ها ، مثمرثمر نبودند ، اشخاص گوناگون دائماً آنها را به کار نمی بستند . گاهی اوقات ما از کنار ایده های بسیار جالبی بی تفاوت می گذریم . مثلاً آیا تکنیک های قدیمی بازاریابی متعلق به دهه 80 ، 70 یا 1960 وجود دارد که امروز هم پاسخگو باشند ؟ یا ممکن است یکی از ایده هایی که در شهر همسایه شما به کار می رود برای شهر شما هم مفید باشد ؟ این ایده ها را به کار بندید و به یاد داشته باشید که ایده ها مثل کتاب ها و مقالات و از این دست نیستند که کپی رایت داشته باشند . تا زمانی که از لغاتی عین لغات آنها برای بیان این ایده استفاده نکنید ، کسی به شما ایراد نمی گیرد . کارشناسان به ما می گویند که چند ایده را در کنار هم قرار دهید و از هر کدام نکته ای دریابید تا در نهایت به تکنیک خلاقانه ای دست یابید . مثلاً درباره دو تکنیک مرسوم بازاریابی که وسیعاً از آنها استفاده می شود ، فکر کنید . آیا می توان از ترکیب آن دو به روشی به روشی بدیع و موثر دست یافت ؟ صاحبان صنعت نشر می گویند که تنها 5 درصد مطالب یک کتاب جدیدست . نویسنده 95 درصد دیگر از کتاب ها و مقالات دیگر برگرفته است . برداشت اطلاعات و تدوین آنها به شیوه خود ، «پژوهش» نام دارد و صنعت نشر نیز بر همین قاعده بنا شده است . همچنین روانشناسان خاطر نشان می کنند که بیشتر افراد چیزی که کاملاً جدید باشد را دوست ندارند . وقتی مشتریان احتمالی به شما می گویند که خواهان کالای جدیدی هستند ، شاید می خواهند بگویند که کالا یا خدماتی مشابه می خواهند اما با بسته بندی و شکلی جدید . از این رو این سه روش خلاقیت را به خاطر بسپرید و برای تدوین طرح بازاریابی تان از آنها استفاده کنید :
1-
از ایده های جالب دیگران استفاده کنید .
2-
دو یا سه ایده را با هم ادغام کنید تا به چیزی بدیع و خلاقانه دست یابید .
3-
استراتژی هایی که در مناطق دیگر موثر بوده اند را جستجو کنید و در شهر یا کسب و کار خود از آنها استفاده کنید . همچنین می توانید از دوستان صمیمی خود کمک بخواهید و از ابتکار و خلاقیت آنها نیز استفاده کنید .

به نقل از سایت خانه‌ی کارآفرینان ایران

هر وقت اراده کردید ، ایده های درخشان بازاریابی را شکار کنید     !

من و مشتریانم

من و مشتریانم

نویسنده : دوین هاستینگز، سی.
مترجم : مملکت‌دوست، دنیا
 

مقدمه

کسب و کارهای کوچک معمولاً با مشکلات زیادی روبه رو می‌شوند. برای مثال، شخصی که کار دو، سه یا چهار نفر را به تنهایی انجام می‌دهد، مسلم است که در کارش با مشکلات زیادی روبه رو می‌شود چرا که همزمان باید مشتریان را ملاقات کند، محصولاتش را بفروشد و در سمینارهای مختلف شرکت کند. جرالد کین درباره انجام دادن تجارت یک نفره به شوخی می‌گوید: «آقا بالاسر خود بودن خوب است، چرا که هم می‌توانید فقط نصف روز کار کنید و یا در روز دوازده ساعت سر کار باشید».

نکته‌ای که باید تمام کاسبان و تاجران به آن توجه کنند این است که باید در زمان بسیار محدودی کارها و وظایف بسیاری انجام دهند و البته باید از حداقل کار بهترین نتیجه لازم را بگیرند یعنی کارشان باید بیشترین بهره داشته باشد. اما برای اینکه از کمترین زمان بهترین استفاده را برد چه باید کرد؟
اگر شما دوست دارید که برنامه‌ها و کارهایتان را به سریع‌ترین و بهترین نحو انجام دهید بهتر است که به نکاتی که در این مقاله به آن اشاره می‌شود خوب توجه کنید و آنها را در رأس کارهایتان قرار دهید. البته برای اینکه خواندن این مقاله خسته کننده نباشد این نکات به صورت پرسش و پاسخ آمده است و فایده دیگر آن این است که به خاطر سپردن نکات آسان‌تر می‌شود.

پرسش اول

چگونه می‌توانم مشتریان بیشتری بگیرم؟
پاسخ: گاهی اوقات برای جلب مشتریان بیشتر لازم است که کارهایی را که تاکنون برای این کار انجام داده‌ایم، متوقف کنیم. گاهی اوقات باید از روشهای مؤثری برای این کار استفاده کرد. البته روشهای استانداردی برای جلب مشتریان وجود دارد و نیز روشهای غیراستاندارد دیگر. اما این نکته را به خاطر داشته باشید: یک روش را بارها و بارها امتحان کنید. اگر انتظار داشته باشید که نتایج منفی به همراه داشته باشد پول و انرژی خود را از دست داده‌اید. بنابراین آنچه که باید انجام دهید فقط کار کردن نیست. ذهنتان را متوجه اهداف و کارهای دیگر کنید. همان طور که پیشتر اشاره شد گاهی اوقات راه حل مشکل این نیست که چه کار دیگر باید انجام داد بلکه این است که برای گرفتن مشتریان بیشتر انجام چه کارهایی را باید متوقف کرد.

نکته مهمی که باید به ذهن بسپارید این است که قوانین و مقررات نامرئی در جهان وجود دارند. حتی اگر شخصی با ذهنیت متافیزیکی نباشید، می‌توانید ببینید که نیروهای نامرئی بسیاری در زندگی‌های ما وجود دارد. الکتریسیته، نور، گرما و غیره. یک بذر را در نظر بگیرید: به محض آنکه در دل خاک کاشته می‌شود، نیروهای نامرئی دست به کار می‌شوند و آن را به یک گیاه، درخت یا بوته تبدیل می‌کنند. تمام این نیازها چیزهای بسیار اساسی هستند که به بذر کمک می‌کند که قسمت‌های دیگری به آن اضافه شود و باصطلاح رشد و نمو کند. اما بیشتر مردم فکر می‌کنند که چنین نیروهایی به چیزهای مرئی و مشهودی که می‌توانیم در زندگی روزانه خود ببینیم، تعلق ندارد.

آیا شما احساس کرده‌اید که در طول یک روز همه چیز بر وفق مرادتان پیش می‌رود و باصطلاح کارهایتان روی غلتک افتاده است؟ در این مواقع چه فکر کرده‌اید؟ آیا دوست داشته اید که تلاش اضافی که به نتایج عادی بزرگتر می‌انجامد، انجام دهید؟ چه چیزی آن روز را متفاوت‌تر از روزهای دیگر کرده است؟ نیروهای نامرئی که به نفع خود تحت کنترل درآورده‌اید. آیا تاکنون با کسی ملاقات کرده‌اید که شما را سخت تحت تأثیر خود قرار داده باشد، به اصطلاح شما را جادو کرده باشد؟ آیا به نظرتان او یک آدم جذاب بود؟ البته منظورم زیبایی و جذابیت فیزیکی نیست بلکه انرژی اوست. راز این دسته افراد این است که این افراد موفق یاد گرفته‌اند که چگونه چهار قدرت نامرئی خود را کنترل و هدایت کنند.

چهار قدرت نامرئی عبارتند از:

  • رفتار
  • تمرکز
  • گفت وگوی درونی با خود
  • باورها.

روش و رفتار مثبت باعث خلق مثبت می‌شود. من از ساده طبعی و یا تأییدات بی‌فایده سخن نمی‌گویم، بلکه عقیده دارم که احساس و برداشت من از جهان مردم، وقایع و اتفاقات و باورها و رفتارهای مناسب با آن را برایم به ارمغان می‌آورد. آنچه که زندگیم را تغییر می‌دهد نوع نگاه و نگرش من به اشیاء و افراد و در کل، جهان است.

یک فکر مثبت نتیجه مثبت به همراه دارد. با نگاه کردن به گلها، گیاهان و درختان و دیگر چیزها این احساس را در خود به وجود آوریم که برای رشد آنها نیروهای نامرئی دست‌اندرکارند. اما علف‌های هرز از کجا می‌آیند؟ از بذرها. نتایج احساسات خود از کجا نشأت می‌گیرند؟ بذرهای افکار، باور و رفتارها. در ذهن شما چه چیزی کاشته شده است؟ زندگی همیشه ما را با چالشها و مشکلات زیادی روبه رو می‌سازد.

از این رو مهم است که این نظریه را به خاطر بسپاریم: یک شخص بدبین هر فرصت و شانس را یک مشکل می‌بیند و یک شخص خوش‌بین مشکلات را یک فرصت می‌داند.خود من چه از نظر شخصی و چه از نظر شغلی به این نتیجه رسیده‌ام که داشتن ذهنیت مثبت باعث افزایش اعتماد به نفس در انسان می‌شود. شاید اگر این حرف را به دوستانتان بزنید آنها به شما بخندند و بگویند: «این از آن حرف‌های متافیزیکی عجیب و غریب است.» اما این مسئله را به خاطر بسپارید که آنها چه موفقیت‌هایی در زندگیشان کسب کرده‌اند؟ زندگی افراد مشهور را مطالعه کنید. در زندگی انسان‌ها لحظاتی وجود دارد که باید به آن نگاهی عمیقی انداخت. خود من متوجه شده‌ام که عامل مهم موفقیت شغلی‌ام دیدگاه و نگاه مثبتی بوده است که به کارم داشته‌ام.

اگر به نتایج بهتری در زندگی شخصی و شغلی خود نیاز دارید، دو چیز است که باید به آنها بیشتر از هر چیز دیگر توجه کنید:

  • چگونه به نتایج مثبت و جالبی در زندگیتان دست یابید؟ با استفاده از نیروهای نامرئی که در وجود هر موجود زنده‌ای به ودیعه گذاشته شده است؟ چنانچه نتایج حاصله مثبت نیستند، استفاده از این نیروها می‌تواند تغییرات زیادی را در شما به وجود آورد.
  • افزایش اعتماد به نفس در کسب موفقیت بسیار مهم است. گفت وگوی درونی با خود و تکرار کلمات و جملات تأکیدی روش بسیار مفیدی برای افزایش اعتماد به نفس در انسان می‌شود. یکی از مشتریانم با استفاده از این روش توانست ۴۰ پوند از وزنش را البته بدون کم کردن از میزان غذای خود کم کند.

تغییرات کوچک می‌تواند نتایج بزرگی به همراه داشته باشد. سعی کنید که دستورات بالا را به مدت چند هفته به کار گیرید.

پرسش دوم

چرا وقتی که مطمئنم که مشتریان خوبی پیدا کرده‌ام، آنها را خیلی زود از دست می‌دهم؟
پاسخ: وقتی که دانش آموز سر کلاس حاضر باشد، سر و کله معلم نیز پیدا خواهد شد. حال ممکن است معلم بد باشد. هر جا که فروشنده باشد، مشتری هم است، اما باید روش تشخیص آنها را خوب بدانید.

پرسش سوم

می‌دانم درست نیست که این را بگویم اما گاهی اوقات یک مشتری تمام روزم را خراب کرده است. در این مواقع چه کار باید بکنم؟
پاسخ: آیا فقط یک بار اتفاق می‌افتد یا همیشه؟ یاد بگیر چطور این تناقض را تغییر دهی تا تو و مشتری‌هایت به جای عذاب کشیدن از معامله لذت ببرید.

پرسش چهارم

می‌دانم برای اینکه کارم را بسیار خوب انجام دهم بسیار خوب هستم اما به دلایلی چندان اعتماد به نفس ندارم. با این وضعیت چگونه برخورد کنم؟
پاسخ: همیشه چیزهای کوچک هستند که باعث بروز اختلافات بزرگ می‌شوند. داشتن دیدگاه و ذهنیت مثبت و باور داشتن توانایی‌های خود باعث می‌شود که ترستان از انجام کار بریزد و از کارتان لذت ببرید.

پرسش پنجم

دسته‌ای از افراد وجود دارند که نمی‌توانم با آنها ارتباط برقرار کنم. این در حالی است که یقین دارم که آنها مشتریان بسیار خوبی از آب در می‌آیند. چه کار کنم که بتوانم آنها را متقاعد سازم؟
پاسخ: یک بار کسی گفت: «من تا به حال نتوانسته‌ام همسرم را درک کنم». یک روز تمام با او صحبت کردم ولی نتوانستم حرف هایش را بفهمم. چیزی که عجیب است این است که اگر چه پاسخ به این سؤال بسیار روشن است، اما بیشتر افراد نمی‌توانند پاسخ این سؤال را بیابند و همین مشکل هم بر روی افراد کاسب و بازرگان نیز تأثیر می‌گذارد.

پرسش ششم

من برای متقاعد کردن مشتریانم دست به هر کاری می‌زنم، اما بیشتر اوقات نتیجه نمی‌دهد. آیا تکنیک مؤثری برای این کار سراغ دارید؟
پاسخ: گاهی یک تصویر کار هزاران کلمه را می‌کند. سعی کنید از محصولاتتان تصاویر واضح و زیبایی تهیه کنید. در این صورت خیلی راحت‌تر مشتریان خود را برای خرید اجناستان قانع می‌کنید.

به نقل از سایت راهکار مدیریت

پنج توانمندی لازم در گستره کار رهبری

پنج توانمندی لازم در گستره کار رهبری 

این روزها اداره کردن سازمان هایی که هم مسوول باشند و هم سودآور، کاری است دشوار. ما در دورانی

 زندگی می کنیم که سرشار از پیچیدگی و آشفتگی و آکنده از پیــشرفت های جهش آسـای فـن آوری و سرشار از رقابت بین الملـلی است. نیروی کار روز به روز متنوع تر می شود و دید ما نسبت به کار، دائـماُ دست خوش تغییر و دگرگـونی می شود. مشتریان توقع دارند کالاها و خدماتی که به آن ها عرضه می شـوند، بهتر، ارزان تر و سریع تر باشد. پس از برآوردن این توقعات، باز تغییری دیگر از گوشه ای دیگر سر بر می کشد و توجه همه را به خود جلب می کند. همه مـا در عرصه اقتـصــادی جـدیـدی که ” دانایی “ نام دارد، فعالیت می کنیم. در این عرصه، انسان ها سرمایه معنوی محسوب می شوند و پیشرفت امور منوط به آن ها است و تاوان سوء تدبیر بسیار سنگین و گزاف است. در این عرصه، سازمان هایی موفق می شوند که رهبران آن ها بتوانند این سرمایه معنوی را بسیج کرده و گره از شایستـگی، آفرینندگی و تعـهد آن ها باز کنند . مرکز مدیریت خلاق، در طی بیست سال کار با هزاران مدیر از سـازمان های گوناگون، چند قابلیـت و ظرفیـت را که با رهبــری ثمربـخـش مرتبط است، مشخص کرده است. یکی از قدیمی ترین آن ها، داشتن مهارت فنی در اعلا درجه است یعنی دانش اداره کسب و کار. اما میزان مـاندگاری این قابلیت ها منـوط به میـزان توانــایی کار بـا دیگران و غریزی بودن آن قابلیت هاست. به عبارت دیگر، قابلیت باید ناشی از درک شخصی باشد. این قـابلیت ها، کمتر قابل کمی شـدن هستنـد، قابلیت هایی که مثل چشـمه، زاینـده اند و بارها و بارها بروز می کـنند و عامل اصـلی موفقیـت در رهبری فرهنگ های مختلف به شمار می روند.
این قابلیت ها پنج خصیصه برجسته دارند :
1
- خودآگاهی پیشرفته شناخت تمامی توانایی ها و ناتوانایی های افراد و نحوه نفوذ آن ها در دیگران و نحوه پذیرفته شدن آن ها از سوی دیگران، کاری اسـت واجب. اثر این کار مثل قرار دادن چند آینه در برابر فرد است تا هر طور که دیگران او را می بینند، خود را ببیند. آگاهی سبب می شود تا رهبر، رفتارهایی را که مانع اثربخشی می شود، تغییر دهد و رفتارهایی را که موجب بهبود اثربخشی می شود، تقویت کند و برای رشد شخصی خود برنامه ای تهیه کند که بتواند چند ماه یا چند سال دنبال شود. شرط نخست رهبری ثمربخش سازمان ها در دوران تحول و دگرگونی این است که رهبران ارشد ابتدا خود را متحول کنند. .

2
- عادت به ترغیب بازخور رهبران با تشویق دیگران، رؤسا، همکاران و زیردستان، به دادن بازخورهای صحیح و سازنده، خودآگاهی را توسعه می دهند. خودآگاهی می تواند پایه تحول و عمل شخص باشد. این نوع بازخور معمولا، و نه همیشه، از طریق ابزارهایی که برای مقاصد خاص و با دقت ساخته می شوند، به دست می آید. دادن و گرفتن بازخور، مهارتی است دشوار، به خصوص اگر بخواهیم به طور مفید از آن اسـتفاده کنـیم. اما همان قدر که این کار دشـــوار است، ابــزاری است قوی برای کمک به کسانی که می خواهند ظرفیت و توان رهبری را در خود تقویت کنند. زیرا گرفتن بازخور صحیح سبب می شود که فرد به نقاط ضعف و قوت خود، که چه بسا از وجود آن ها ناآگاه است، پی ببرد. این توانایی ها و ناتوانی ها بر بهره وری سازمان های تابعه، اثر خوب یا بد بر جا می گذارند. بازخور نباید محدود و منحصر به روابط دو جانبه شود، بلکه می تواند به عنوان ابزاری با ارزش، رفتار گروهی و کار دسته جمعی را بهبود بخشد. رهبرانی که در استفاده وسیع از این ابزار، ماهر باشند، می توانند به افراد و گروه ها کمک کنند تا آن ها ظرفیت ها و توانایی های ناشـناخته خود را بشناسنـد و آنــچه از نظــر ایشـان دست یافتنی نیسـت، ملمـوس و دست یافتنی کنـنـد. این گونـه رهبــران بین وضــع موجود و وضع مطـلوب پل می زننــد. این هنـــر بسیــار نـــادر و کمـیاب است اما داشتـن آن، نشــانه رهبـران و سازمان های موفق آینده است.
3
- عطش یادگیری
استقبال از دانش جدید و اشتیاق به تغییر رفتارها و دیدگاه ها بسـیار اهمیت دارد. پژوهش های ما نـشان می دهد که بهترین آموزگار، تجربیات حین کار است. مسئله مهم، یادگیری روش استفاده همیشگی از این تجارب و تغـییر رفتارها به اقتضای آن تجارب است. محیط هایی که از نظر یادگیری غنی هستند، فـضـایی امـن به وجـود می آورنــد که فـرد در آن احسـاس نشـــاط می کند و می تواند ایـده های جدید و رفتارهای جدید را در آن فضا بیازماید و می تـواند با عینـکی جدید به امور نگاه کند، یا با همان عینک سابق، اما با دیدی متـفاوت به آن ها بنگرد. این چشم اندازهای جدید باعث می شود که رهبر از دل اوضـاع آشـفته و درهم، معانـی و مفاهیم روشـنی را کشف کند. در این حالت و به خـصوص اگر این یافتـه ها با دیگران در میان گذاشته شود، رهبری به مفهومی توانمند تبدیل می شود.
4
- تلفیق کار و زندگی رهبری و زنـدگانی با هم رابـطه نزدیک دارند، به همین علت، رهبران لایق باید از خود درکی قوی داشته باشند، نه اینکه خود را افرادی بدانند که فقـط با موقعیت شغلی شنـاختــه می شـونـد. امـروزه مـرزی مشخص بیـن کار و زندگی وجود ندارد. باید بین نیازهای اجتماعی و خانوادگی و نیازهای شغلی، موازنه برقرار کرد و یا اگر بخواهیـم دقیقتر بگوییم باید این نیازها را با هم تلفیـق کرد. معنـای تلفیق، کوتاه کردن سـاعات کار نیست، زیرا ایـن کار در نظـر خیـلی از رهبران، هدفی واقع بینانه نیست. ایجاد تعادل مستلزم آسودگی خاطر در تمامی این زمینه هاست، زیرا همه این موارد از چشمه ارزش های شخصی نشأت می گیرند.
5
- حرمت نهادن به تفاوت های دیگران برای آن که رهبر جهان شمول بتواند در محیط در حال تولد جهانی، سودمند واقع شود، باید از تفــاوت های شدیـد افـراد و اوضـاع، آگاه و در عیــن حال نسبت به آن ها حسـاس باشد. توجه دارید که منظور، تفاوت هایی مهمتر از تفاوت های زبانی، سنتی و فرهنگی است، گو اینکه حسـاس بـودن به این تفــاوت ها نیز مهـم است. اما منظوراصلی، توانایی ترکیب و تکمیل دیدگاه های گوناگون و احترام به آراء و ارزش های افراد است. آن چه که اهمیت دارد، علاوه بر خود آگاهی، بازخور، یادگیری، ترکیب کردن کار و زندگی و احترام به تفاوت های دیگران، فراهم آوردن فرصت بالنـدگی برای این ظرفیت هاست و این هدف از راه برنامه های آموزشی و کارورزی، مشاوره و رایزنی و غنی کردن مشاغل به طوری که به رشد افراد بیانجامد تأمین می شود. این کارها باید به صورت بخشی از فرهنگ سازمان در آید. از دل این گونه سازمان ها در آینده، نسلی نو از رهبران جهانی سر بر خواهد کشید.


مرجع: روزنامه تفاهم