نقش پارکهای فنآوری در کارآفرینی
در این گزارش ابتدا به معرفی مفهوم پارکهای علم و فن آوری و اهداف کلی اینگونه پارک ها میپردازیم. سپس به هفت ضابطه اساسی که در موفقیت تمام پارکها نقش اساسی دارند اشاره میکنیم. در ادامه ویژگیهای فرآیند تکنولوژی در کشورهای در حال صنعتی شدن و کشورهای صنعتی، و تفاوتهای آنها را بیان میکنیم و در انتها به ارائهی نکاتی کلیدی میپردازیم که در راهاندازی پارک های علم و فنآوری در کشورهای در حال توسعه باید مد نظر داشت.
اهمیت تحولات تکنولوژیک در سالهای اخیر به اندازهای بوده که دولتها سعی در نظاممند کردن پروسه نوآوری داشته تا به نحوی ورودی فنآوری و خروجی رشد صنعتی را مدیریت کنند. در این رابطه دولتهای مرکزی از ایجاد شهرکهای مرتبط با این گونه فعالیتها، دو هدف را دنبال میکنند:
1. ارتقاء توان رقابتی صنایع یک کشور بویژه در فعایتهای تکنولوژی بر " و دانشبر" در چارچوب سیاست کلان اقتصادی متکی بر رشد
2. بهبود توسعه منطقه ای از طریق زمینه سازی و معرفی صنایع جدید
در واقع مأموریت اصلی این شهرکها بستر سازی و ایجاد نظامی است که امکان شکلگیری و انتقال فنآوریهای پیشرفته را به فعایتهای صنعتی بهبود بخشد. منتهی از همین مأموریت، تعابیر متفاوتی صورت پذیرفته که چکیده آنها را میتوان در الفاظ و واژه هایی که کشورهای مختلف درمورد اینگونه شهرک ها به کار میبرند مشاهده کرد.
در واقع این تعابیر متفاوت، بیانگر رنگ و بویی است که این پدیده در بستر ساختاری و نهادین هر کشور پیدا کرده است. بعضی مراکز، تکیه بر چگونگی شکل گیری و ایجاد فنآوریهای جدید داشته درحالیکه بعضی دیگر بکارگیری واشاعه گسترده اینگونه فنآوریهای را محوری تلقی میکنند. بعضی از شهرکها، عملکرد ملی بلکه جهانی داشته و بعضی دیگر از عملکردی منطقهای برخوردارند. تعدادی از این شهرکها از مقیاس بسیار بالا از نظر وسعت جغرافیایی و بودجههای تخصیص یافته بهره میبرند. و بعضی مراکز نسبتاً کوچک و متمرکز روی فعالیتهای کاملاً مشخصی بوده و از بودجه محدودی استفاده میکنند. جذب واحد R&D شرکتهای تولیدی معظم برای بعضی شهرکها کلیدی است، در حالیکه برخی دیگر به ارائه و بردن خدمات فنآوری به محل فعالیت واحدهای کوچک و متوسط مشغولند. بعضی به ایجاد فنآوری تمایل دارند و برخی روی تولید تمرکز کردهاند.
شکلگیری شهرکهای فنآوری پدیده ای است بسیار غامض، پیچیده و چند و جهی که در برنامه ریزی و بهره برداری از آن میبایست به نیازها و اولویت های اقتصادی یک کشور، سطح توسعه یافتگی صنعتی، و ماهیت تلاشهای فن آوری آن کشور توجه دقیق داشت.
آنچه کلیدی است شکل گیری ارتباطات نمادین و یک نظامی است که بتواند روابط همافزایانه را با توجه به ماهیت تلاشها و سطح نیازهای فنآوری کشور سازمانداده و نتایج اقتصادی حاصله از اشاعه و سرریز فنآوریها را محک واقعی موفقیت بداند. این نحوه نگرش با کوشش هایی که در جهت ایجاد زمینه برای فعالیت های مبتنی بر اختراع یا نوآوری افراد صورت میپذیرد تفاوت اساسی دارد، چرا که بر تجاری بودن نتایج حاصله تأکید داشته واز این رو تلاشهای تحقیقاتی و تکنولوژیکی که آینده تجاری نامعلومی دارد را محور فعالیتها قرار نمیدهد.
نکته کلیدی دیگر آنست که توسعه اینگونه شهرکها یا پارکها زمانی شتاب مییابد که بصورت شبکههایی پویا سازماندهی شود. شبکه هایی که از نقاط متعدد تماس و ارتباط، تقاطعهای چند جانبه، جریانات اطلاعاتی و مبادلاتی چند سویه و ارتباطات گسترده فراملی و بین المللی برخوردار باشند. از اینرو باید هشدار داد که طرحها زمانی موفع خواهند بود که قادر باشند شبکه هایی مرکب از چندین نوع ارتباطات هوشمند در سطوح ملی وبین المللی ایجاد کنند.
بطور کلی با توجه به اهداف پارک ها و ترکیب تجربه های چندین پارک در دنیا ، هفت فاکتور به عنوان ضا بطه برای تحلیل بیان میشوند که در ادامه توضیح داده می شود.
هفت عامل کلیدی برای موفقیت پارک علمی
ساختار
ساختار شامل ساختار فیزیکی و ساختار سازمانی می شود.
ساختار فیزیکی شامل حمل و نقل، ارتباطات تلفنی، بنگاه معاملات ملکی، و غیره است. سهولت حمل و نقل و ارزان بودن بنگاههای معاملات ملکی موقعیتهای مهمی هستند. اگر چه ساختارهای فناوری اطلاعات نیز به خاطر خصوصیت صنایع high tech اهمیت ویژهای دارند.
ساختارهای فیزیکی عمدتا شامل محیط سیاسی و محیط قانونی میگردند.
پارکهای زیادی در آسیا با حمایت دولت شروع به کارکردند. بنابراین سیاستهای ترجیحی نقش زیادی در جذب پرسنل high tech، سرمایههای بومی و خارجی و شرکتهای نو پا ، بازی میکنند.
به خاطر کمبودهای سازمانی، بعضی کشورهای پیشرفته باید سیستم قانونیشان را برای حمایت و توسعه تکنولوژیهای پیشرفته توسعه بدهند.
منابع انسانی و تکنولوژیکی
به خاطر رشد و پیشرفت کسب و کارهای دانش محور، منابع انسانی و تکنولوژیکی نقش کلیدی در پیشرفت پارکهای علمی بازی میکنند.
منبع مهارتی بالا، تجربه با ارزش، و پرسنل با ارزش بومی و غیر بومی از عوامل بسیار مهم شرکت کننده در پیشرفت پارک علمی محسوب میشوند.
تکنولوژی های برتر و جدید مثل فناوری اطلاعات وbiotech ومواد جدید وتکنولوژی انرژی از اصلیترین تکنولوژیهای پیشرفته توسط پارکهای علمی هستند.
دانشگاه ها و صنایع
تجربه پارکهای موفق نشان می دهد که آنها با دانشگاه های مهندسی و علوم پیشرو ارتباط دارند. پیشرفت پارکها فقط به خاطر پرسنل زیاد آنها نیست بلکه تکنولوژی های نو آور و دانشگاهها و موسسات نیز از عوامل پیشرفت پارکها هستند. بنابراین تعامل میان دانشگاه وکارخانه های با تکنولوژی برتر ، سطح تکنولوژیکی و آموزشی همه پارکهای علمی را ارتقا می دهند.
البته باید در نظر داشت که دانش مورد استفاده بنگاه صنعتی، ویژه-بنگاه و انباشتی است و جذب دانش از خارج بنگاه معمولاً بسیار منتخب، پرهزینه، و مشکل است.بنگاههای صنعتی عموماً مشکلاتشان بسیار مشخص و محدود بوده و جواب سریع نیز نیاز دارند. اینها مشکلاتی است که دانشگاهها عموماً توانایی پاسخگویی به آنها را ندارند. از سوی دیگر بنگاههای کوچک کمتر اقبال به انجام تحقیقات میان مدت یا دراز مدت نشان میدهند. این در حالی است که دانشگاهها عموماً تنها تحقیق دراز مدت میتوانند انجام دهند. نگرشی که موجب میشود این عدم تطابق همچنان ادامه یابد نگرش تک خطی برخی نظریهپردازان به ویژه در بعضی کشورهای انگلیسی زبان به فرآیند نوآوری و شکلگیری تکنولوژی است. نگرشی که معتقد است فعالیت های علمی و تحولات مهم فناوری در آزمایشگاههای دانشگاهی و بدون ارتباط تنگاتنگ با فعالیتهای صنعتی شکل می گیرد. تحقیقات پایهایی به تحقیقات کاربردی انجامیده که به نوبه خود توسعه تجربی را میطلبد. سپس تولید آموزشی و تولید انبوه و پس از آن هم اشاعه فناوری صورت میپذیرد. بر اساس این مدل تحقیقات پایه ای، خروجی ای ایجاد می کند که میتواند توسط نهادهای ذیعلاقه برای انجام تحقیقات کاربردی و توسعه تجربی بکار رود. لذا سیاستها عمدتا روی دو موضوع ذیل متمرکز می شوند: چگونه می توان عرضه دانش علمی را استمرار بخشید، دوم آنکه چگونه می توان ارتباطی بین مراحل مختلف فرآیند نوآوری ایجاد کرد؟ چنین نگرشی در برخی پارکها موجب شده تولید موضوعیتی نداشته و اینگونه نگریسته شود که تولید امری است که جای دیگری باید صورت پذیرد. این مدل از درک خاصی نسبت به نوآئری برمی خیزد و عموما در کشورهای مقبول است که دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی مدعی شکل دادن به روند نوآوری هستند. در حالی که این نگرش با تجربه کشورهای همچوی آمریکا، ژاپن، آلمان، و غیره که دارای بنگاههای چندمنظوره عظیم با واحدهای R&D قوی هستند مغایرت دارد و آنها به نوآوری بادیدی کاملاً متفاوت مینگرند. در ژاپن بخش قابل ملاحظهی از فعالیتهای R&D در کنار خط تولید صورت میپذیرد. و کارگران و متخصصان بین خط تولید، واحدR&D، و سایر بخشها چرخانده میشود. تا انتقال دانش و تکنولوژی به تولید، مستمر و سریع باشد. همچنین مدل تک خطی فوق امروزه با مدلهای که در آن به نقش تحقیق، طراحی، توسعه، مهندسی صنایع، تولید و بازاریابی به عنوان منابع نوآوری توجه کامل میشود جایگزین شده و از این طریق نگرش چند منظئره ای برای تبیین روند نوآوری شکل گرفته است.
سرمایه گذار ریسک پذیر
در طول تجربه های پارکهای موفق مانند "دره سیلیکن" سرمایه گذارهای ریسک پذیر عامل بسیار مهمی در حمایت پارکهای علمی محسوب می شوند.
یک سرمایه گذار ریسک پذیر در تکنولوژی های جدید یا تولیدات نوآورانه در کامپیوتر، میکرو الکترونیک، و بیوتکنولوژی هدفمند استو همچنین بعضی از اینها در تجارتی کردن و بازار یا بی تولیدات نواورا نه این شرکتها شریک هستند.
همچنین سرمایه گذار ریسک پذیر در بسیاری موارد در نقش همکاری است که در امور مالی، بازاریا بی، کار کارشناسی مدیریتی و تکنیکی به سرمایه گذار و کارآفرین کمک می کند.
فرایند سرمایه گذاری شامل یک افزایش موجودی نقدی وسپس آزمایش ، انتخاب ، ساختن و ارائه سرمایه می باشد .
در نهایت ، سرمایه باید به سرمایه گذار بازگشت داشته باشد.
بازار
از یک طرف ، تکامل بازار می تواند جذب تکنولوژی و محصولات high-tech را تسهیل کند مانند بازار بومی ایالات متحده. از طرف دیگر، تکنولوژی های پیشرفته هم می توانند بازار را گسترش دهند مثلا بازار چین پتانسیل بالایی دارد که از پیشرفت تکنولوژی متاثر شده است. عموما بدون یک بازار بزرگ و با پتانسیل، ترقی پارک علمی مشکل است.
در کنار تشابهاتی که در بیشتر پارک ها مشاهده میشود باید این نکته را یاداوری نمود که تفاوتهای اساسی بین محورهای فعالیت های تکنولوژیک در کشورهای صنعتی با ممالک در حال صنعتی شدن موجب میگردد که ماموریت، ساختار،ترکیب،وخروجیهای مورد انتظار از مجتمعها و شهرکهای فنآوری در این دو گروه از کشورها نیز متفاوت باشد. به طور خلاصه این تفاوتها را میتوان این گونه بازگو کرد که: تکنوپولیسها شهرکهای علمی – تحقیقاتی مجتمعهایی هستند که در آنها نوآوریهای تدریجی و ریشهای در تکنولوژیهای کالا و فرآیند ایجاد میگردد، ارتباط آنان با مجامع علمی کلیدی بوده و واحدهای فعال در آنها عموماً درمرزهای تکنولوژیک حرکت میکنند. از سوی دیگر مأموریت اصلی شهرکها و مراکز فنآوری در کشورهای درحال صنعتی شدن، نمادی از تلاش همه جانبه برای پوشاندن شکاف تکنولوژیک به ویژه در زمینه تکنولوژیهای پیشرفته و درحال تثبیت، و همچنین فراهم آوردن سازوکار های مناسب برای شتاب بخشیدن به روند یادگیری تکنولوژیک و ادغام فنآوریهای فوقالذکردر صنایع جاافتاده و موجود میباشد.
انتظاراتی که از ایجاد شهرکهای فنآوری – علمی وجود دارند، متفاوتند. اما آنچه در ادبیات ذکر شده عبارتست از:
1. تشویق فعالیتهای تکنولوژی برتر، یا فعالیتهای فنآوری مبتنی بر R&D
2. تسهیل روابط R&D و انتقال تکنولوژی بین نهادهای آکادمیک و واحدهای تولیدی مستقر در شهرک
3. نوسازی اقتصاد منطقه ای / محلی و ارتقاء بهرهوری بنگاهها
4. ایجاد، جذب و توسعه بنگاهها
5. ایجاد اشتغال
در مورد 2 به انتقال تکنولوژی بین نهادهای آکادمیک و واحدهای تولیدی مستقر در شهرک اشاره شد، اما چگونه روابط بین دانشگاه و صنعت، به ویژه در چارچوب فعالیت یک شهرک فنآوری – علمی باید تحکیم یابد؟ دو نوع رابطه میتواند مطرح باشد: اولی زایش شرکتهای جدید ( SPIN-OFF) بوسیله افراد دانشگاهی و دومی ایجاد ارتباطات برای انتقال دانش و تکنولوژی.
در کشورهای پیشرفته صنعتی، با توجه به تجربیات عملی،جمعبندی که وجود دارد اینست که نمیتوان شهرک فنآوری را فقط به امید زایش شکلگیری ( SPIN-OFF) توسط دانشگاهیان یا تکنولوژیستها ایجاد کرد. این پدیده علی رغم معروفیت چشمگیر چند مورد خاص، با موعفقیت همراه نبوده است. ( تجربه HP و Apple یا نرم افزار Lotus که از زیر زمین منزل یا گاراژ اساتید یا دانشجویان دانشگاهها شروع شده و به شرکتهای عظیم چند ملتی بدل گشته اند جزو این موارد خاص هستند.)
ویژگی های فرآیند تکنولوژی در کشورهای در حال صنعتی شدن:
ویژگی عمده روند صنعتی شدن با تأخیر، وارداتی بودن تکنولوژیهای مورد استفاده است. خصلت عمومی تغییرات تکنولوژیک در کشورهای در حال صنعتی شدن نه نوآوری درتکنولوژی محصول، بلکه تقلید از کشورهای صنعتی دراین زمینه و بعضاً بهبود تدریجی در تکنولوژی فرآیند میباشد. پس از طی مراحلی که یک تکنولوژی وارداتی طی میکند ( یعنی انتخاب، به تولید رسیدن، انطباق با بازار داخلی، اعمال تغییرات جزئی و بهبود کاربری، و سرانجام صدور به بازار سایر کشورهای در حال توسعه) یک کشور میتواند بر تکنولوژی مزبور تسلط و احاطه کامل (Mastery) پیدا کند.
تجارب کشورهای تازه صنعتی شده نشان میدهد که روند یادگیری تکنولوژیک عمدتاً از تکنولوژیهای بالغ و جا افتاده شروع میشود. این بدان معنی است که یک کشور در حال توسعه عموماً با روی آوردن به سوی تکنولوژیهای بالغ و واردکردن آنها در قالب ماشینآلات، دانش تولید، آموزش مدیریت و نیروی انسانی و دریافت بعضی مواد یا قطعات، روند یادگیری تکنولوژیک خود را در مورد یک تکنولوژی بخصوص آغاز میکنند.
در این مرحله، R&D در شکل واقعی چندان جایی نداشته و در اکثر صنایع ( تولیدکنندگان انبوه، صنایع فرآیندی، و حتی در صنایع با تولید محدود و "طراحی بر" ) R&D فعالیتی حاشیه ای است که عمدتاً به رفع مشکلات تولید و بهینه سازی خط تولید میپردازد شاید فقط درصنایع شیمیایی بتوان فعالیتهای R&D قابل توجهی را دید. یعنی درواقع روند شکل گیری و بهرهبرداری از تکنولوژی که در بنگاههای پیشروکشورهای صنعتی، از مراحل تحقیق و توسعه و مهندسی یعنی R&D&E میگذرد، در بنگاههای کشورهای درحال توسعه بر عکس میشود و تسلسل آن عمدتاً ازطریق مهندسی بر دریافت، توسعه و تحقیق یعنی E&D&R محقق میشود.
بنابراین برخلاف بنگاه پیشروکه تمرکز استراتژیک آن روی ساختار هیئت مدیره و پس از آن روی واحد R&D واقع شده است، یک بنگاه وارد کننده تکنولوژی، تمرکز استراتژیکش روی خط تولید قرار دارد و اگر هم R&D صورت میپذیرد عمدتاً در رابطه با رفع مشکلات تولید است. بعلاوه در بنگاههای وارد کننده تکنولوژی چون خط تولید وابسته به تکنولوژی در دست میباشد، نمیتوان بخش R&D را کاملاً از خط تولید جدا کرده وبه مناطق یا کشورهای دیگری منتقل کرد.
یک بنگاه در کشور نیمه صنعتی یا تازه صنعتی شده با توجه به شکاف نسبی تکنولوژیک، مجبور به اتخاذ یک استراتژی تکنولوژیک دفاعی است. تا بتواند خود را در برابر نوآوریهای ریشهای بنگاه های پیشرو در کشورهای صنعتی محافظت کند. این استراتژی دفاعی منجر به گسترده کردن فعالیتهای بنگاه به تکنولوژیهایی که به هم نامرتبط هستند، میشود. به عبارتی استراتژیDiversification into Unrelated Technologies را پیگیری میکنند.
البته تفاوتهای فوق زمانی معنا پیدا مکند که بنگاهها بخواهد در فضای رقابتی بینالمللی فعالیت کنند. اما زمانیکه بنگاهها درفضای کاملاً حمایت دشه داخلی به فعالیت مشغول بوده، بحث صادرات چندان در استراتژیهایشان جایگاهی ندارد، به استراتژی تنوع بخشیدن به کالاها (Product Differentiation) روی میآورند. در این استراتژی بنگاهها با اطمینان از بازار نسبتاً بستهای که در اختیارشان گذاشته میشود، به جای توجه به بهینهسازی فرآیند تولید و بالارفتن از نردبام قیمت/ کیفیت ( که برای حضور در بازارهای رقابتی لازم است)، به این امرروی میآورندکه با استفاده از تواناییهای تولیدی که در رابطه با یک کالای خاص به دست آورده اند، خرده بازارهای داخلی مرتبط با کالاهای نسبتاً مشابه را هدف بگیرند. پیروی از این استراتژی موجب میشودکه چنین بنگاهی تا حدودی قابلیتهای طراحی را در مجموعه تواناییهایش تقویت کرده و علیرغم بهبود تواناییها در زمینه بهینه سازی تکنولوژی کالا، به بهینه سازی تکولوژی فرآیند کمتر توجه کند.
پس از آنکه در یک کشور در حال صنعتی شدن مراحل یادگیری مجموعه ای از تکنولوژیهای بالغ و جا افتاده طی گردد، تواناییهای لازم تکنولوژیک برای ورود به کلاس پیچیدهتری از تکنولوژیها یعنی تکنولوژیهای میانی و درحال تثبیت ایجاد میگردد. اگر تکنولوژی های بالغ و جاافتاده عمدتاً از طریق کارخانههای کلید در دست، خرید ماشین آلات و بعضاً انعقاد قراردادهای انتقال دانش فنی صورت میپذیرد، ورود به تکنولوژیهای درحال تثبیت از طریق گرفتن لیسانس و سرمایه گذاری مشترک به چند ملیتها ( ایجادJV)، مهندسی معکوس، و سازماندهی مجموعههای تولیدی ه در آن از ماشین آلات داخلی درکنار ماشین آلات خارجی بهرهبرداری شده که نشان از احاطه کامل برای جنبههای سخت افزاری و نرمافزار مجموعههای فوق دارد.
با توجه به مطالب ذکر شده به نظر می رسد به طور کلی باید مسائل ذیل را در سنجش اهداف و مأموریت های شهرک های فن آوری در نظر داشت:
1. انتظاری که از شهرکهای فن آوری در کشورهای نیمه صنعتی می رود آن است که عمدتاً در دو محور کاهش شکاف تکنولوژیک و نوسازی صنایع موجود، فعالیت کنند و از اینرو ایجاد قابلیتهای سازمانی و نهادینی که در قالب یک شهرک بتواند تکنولوژی های در حال تثبیت و بطور نسبی ژنریک را نشانه گرفته، جذب و بهره برداری تجاری از آنها را تسهیل نماید اهمیت ویژه ای پیدا می کند.همینطور ایجاد مراکز و امکاناتی که بتواند با اشاعه، ترکیب و بهره برداری از توانمندیهای فناوری، مجموعه های صنعتی موجود را ارتقاء بخشیده وموجبات نوسازی و بهبود توان رقابتی آنها را فراهم آورد، دومین محور فعالیت های مورد نظر می باشد. شبکه ای از شهرک های فن آوری از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود چنانچه بتواند به نماد تلاشهای منسجم و برنامه ریزی شده یک کشور درجهت دسترسی به اهداف فوق تبدیل شود.
2. برخلاف کشور های صنعتی که به دلیل فراهم بودن تسهیلات زیربنایی و قابلیت جابجایی جغرافیایی، درنیروی کار متخصص عموماً از استراتژی استقرار صنایع متکی بر فن آوری های جدید در توسعه منطقه ای پیروی میکند، دریک کشور نیمه صنعتی، توسعه منطقه ای متکی بر فن آوری، زمانی می تواند موفق شود که پیش نیاز های ذیل وجود داشته باشد:اول منطقه مورد نظر دارای کلان شهربا جذابیت های لازمه اجتماعی – فرهنگی باشد تا بتوان نیروی کارمتخصص را بدانجا جذب و حفظ نمود. دوم منطقه مورد نظر از سابقه صنعتی نسبتاً موجهی برخوردار باشد که این امر انعکاسی است از ایجاد تسهیلات زیر بنایی در حدی قابل قبول. و سوم آنکه فن آوری های پیشرفته مورد نظر، ارتباط منطقی با فرهنگ صنعتی موجود و روابط اجتماعی تولید در منطقه، داشته باشد.
3. درکشور های صنعتی بنگاه های بزرگ قادرند به دو دلیل واحد R&D خود را از ساختار تشکیلاتی جدا کرده و در مسافت های بعید و حتی در شهرک های فن آوری در دیگر کشورها مستقر کنند. اول به دلیل اینکه نوع فعالیت این واحدها عموماً نو آورانه و غیر مرتبط با فعالیت های جاری تولیدی آنهاست. دوم به دلیل بلوغ و پیچیدگی ساختار تشکیلاتی و توان مدیریتی دراین بنگاه ها، جداسازی واحد R&D و مدیریت آن از راه دور، مشکل آفرین نیست. ولی درکشورهای نیمه صنعتی قالب بنگاه های بزرگ ترجیح می دهند که واحد R&D راکنار مجموعه تولیدی خود قرار دهند. چرا که هم فعالیت های این واحد عموماً در ارتباط نزدیک با خط تولید است و هم ساختار سازمانی آنها از گروه و در عین حال پیچیدگی موثر برخوردار نیست. از اینرو یک شهرک فن آوری مثلاً درمشهد، نمی تواند زیاد روی جذب واحد های R&D بنگاه های بزرگ فعال در تهران، تبریز یا جنوب کشور حساب باز کنند، مگر آنکه بنگاه هایی باشند که دارای چندین واحد تولیدی هستند. از اینرو حضور واحدهای R&Dبنگاه های بزرگ محلی ( وحتی در بعضی مواقع قسمتی از فعالیتهای تولیدی آنها ) درشهرک اهمیت ویژه ای پیدا میکند.
4. یکی از منابع مهم یادگیر و نوآوری تکنولوژیک در کشورهای صنعتی، ارتباط نزدیک تولیدکنندگان کالاهای تمام شده با تأمین کنندگان ماشین آلات و تجهیزات از یک سو و پیمانکاران تولید کننده قطعات از سوی دیگر است. چگونگی مسافت با آنها از سه بعد، این ارتباط را تسهیل یا کند میکند: از بعد جغرافیایی ( هرچه نزدیک تر بهتر)، از بعد ساختار سازمانی و تشکیلاتی) هرچه هماهنگ تر و هموزن تر بهتر)، و سرانجام ازبعد فرهنگی ( هرچه همزمان تر و هم مسلک تر بهتر). در کشورهای صنعتی عموماً روابط بین بنگاه های تولید کننده با تأمین کنندگان و پیمانکارانشان دچار مسافتهای بعید درزمینه های ذکر شده نیستند و از این رو در شهرک های فن آوری شاهدیم که بویژه تیم های فنی و طراحی تأمین کنندگان ماشین آلات و تجهیزات خارجی هستند و روابط پیمانکاری هم چندان عمقی ندارد. در نیمه صنعتی در اکثر مواقع واحد های کوچک و متوسط داخل ناچارند برای تأمین ماشین آلات و بعضاً و قطعات موردنیاز، باشرکت های غول پیکر خارجی طرف مذاکره شوند که به همین خاطر رفتار آن شرکتها کاملا خشک و با حداقل ارتباط می شود. از نظر فرهنگی و زبانی هم که مشکلات عدیده ای وجود دارد. ایجاد ساختارهای نهادین و هماهنگ کننده ای که بتواند مسافت های ذکر شده را از طرق مختلف کاهش دهد، مسلماً به نقش شهرک فن آوری دریک کشور نیمه صنعتی وجه ویژه ای می بخشد.
5. درکشورهای صنعتی که بنگاه های بزرگ اهم اشتغال و تولیدات صنعتی را ایجاد می کند، عموماًٌ روی واحد R&D خود برای نوآوری تکیه می کنند. درکشورهای نیمه صنعتی که ایجاد شرکتهای غول پیکر جزء مهمی از سیاست صنعتی دولتها درآن کشورها بوده ( همچون جائبولها در کره و گروهای مشابه در مالزی وتایلند )، یادگیری و بهینه سازی تکنولوژی بازهم باتکیه بر واحد R&D صورت می پذیرد و معمول شدن (Routinization) یادگیری درساختار سازمانی آنها " درونی" می شود. از اینرو جذب این واحد ها به شهرک های فن آوری یکی از محورهای اصلی سیاست جذب شهرک در اینگونه کشورها می باشد. اما در کشورهای نیمه صنعتی که واحد های کوچک و متوسط در ساختار صنعتی غلبه دارند و به همین دلیل R&D داخلی و درون بنگاهی چندان جایگاهی ندارد، فقط با ایجاد شبکه های لازمه و سازماندهی خوشه های ( Cluster) مربوطه است که می توان توانایی اینگونه بنگاه ها را ارتقاء بخشید. در واقع انتظار این است که با هماهنگ نمودن نهاد های مربوطه، معمول شدن (Routinization) یادگیری فن آوری، در سطح مجموعه شهرک " درونی " گردد.
6. در یک کشور نیمه صنعتی، چنانچه واحد هایی که توانمندی های لازم را برای فعال کردن واحد R&D به دلایل مختلف ( اقتصاد کلان، حمایتهای تجاری و غیره) به سمت تنوع محصولات ( Product Differentiation) اقبال نشان دهند، لازم است که در یک شهرک فن آوری به مقوله بهینه سازی فرآیند توجه ویژه ای صورت پذیرد.
همانطور که اشاره شد اهداف اصلی از ایجاد این شهرک ها در سطح عمومی اولاً ارتقاء توان رقابتی صنایع یک کشور در اقتصاد جهانی از طریق ایجاد و استفاده از تکنولوژی های پیشرفته، دوماً کاهش شکاف تکنولوژیک و سوماً کمک به توسعه منطقه ای می باشد.
توان رقابتی برای شرکت در بازارهای بین المللی از دو طریق حاصل می شود: اول از طریق ایجاد مقیاس و اندازه نسبتاً بزرگ که به واسطه آن قابلیت های سرمایه گذاری، مدیریتی، تخصصی، بازاریابی، و غیره در سطح رقابتی بین المللی در یک بنگاه ایجاد شود. دوم از طریق شکل گرفتن شبکه ها و خوشه های تخصصی که بتوانند در مجموعه ای از بنگاه ها و نهادهای سازمان یافته در شبکه مربوطه، توانایی های یادشده را بسیج کرده و توان رقابتی لازمه را ایجاد کنند. مسلم است که در چنین مجموعه ای، مراکز، مجتمع ها و شهرک های فن آوری از جایگاه ویژه ای برخوردارند شکل گیری چنین خوشه های نیاز به هماهنگی بین نهاد های صنعتی، آموزشی، تحقیقاتی، بازرگانی، اعتباری، بانکی و غیره دارد. این امری است که درکشور، برنامه ریزی مشخصی روی آن صورت نگرفته و امید است که شکل گیری شهرک های فن آوری موجب آغاز برنامه ریزی دراین زمینه شده و خود به عنوان یکی از مراکز مهم چنین خوشه هایی فعالیت کند.
دو هدف اصلی چنین نظامی اول کاهش شکاف تکنولوژیک کشور بامرزهای موجود دنیا و ارتقاء توان رقابت پذیری کشور در بازارهای صادراتی می باشد. هدف دوم نیز در رابطه با نوسازی پایه های صنایع موجود و توسعه منطقه ای می باشد. با توجه به نوع فعالیتهای فوق عاملینی که می بایست در سیاست جذب به آنها توجه ویژه شود عبارتند از:
· واحد های R&D شرکت های بزرگ( و در صورت امکان، استقرار بخش محدودی از پیشرفته ترین بخش تولیدی آنها )
· مراکز دولتی وغیر دولتی تحقیقاتی، استاندارد، خدمات فن آوری و Accredition شهرک در رابطه با صنعت مربوطه
· انتقال یا توسعه مراکز دانشگاهی مرتبط با فعالیتهای شهرک
· جذب شهرکهای خدماتی مهندسی و واحد های تحقیق و توسعه مستقل
· جذب یا ایجاد شرکت های کوچک مستقل یا زایش آنها از بطن شرکتها و مراکز تحققاتی موجود البته باید توجه داشت که حمایت کوتاه مدت از آنها در قالب تسهیلات انکوباتوری، نوع تسهیلات مورد نیاز شهرک و قیمتهای فروش یا اجاره را تحت تأثیر قرار میدهد. چرا که شرکتهای کوچک و جدیدالتأسیس به دنبال هزینه های کمتر و امکانات جمع و جورتر هستند و خواهان استفاده از امکانات تسریع کننده برای ایجاد ارتباط با واحدها و مراکز مستقر در شهرک و بیرون از شهرک می باشند و نیاز به تسهیلات اطلاع رسانی فنی، آموزشی و بازار یابی مشترک دارند.